مسی در روزاریو، کارخانه بود و مادرش سلیا ماریا کوچیتینی٬ یک نظافتچی نیمهوقت بود. اصلیت والدین مسی ایتالیایی است و به شهر آنکونا باز میگردد. جد او، آنجلو مسی در سال ۱۸۸۳ به آرژانتین مهاجرت کرد. او از پنج سالگی فوتبال خودش را در تیم گراندولی آغاز کرد؛ تیمی که پدرش در آن زمان مربیش بود. او در سال ۱۹۹۵ به رفت تیمی که در همان شهر روزاریو قرار داشت.در سن ۱۱ سالگی تشخیص دادهشد که او با کمبود هورمون رشد مواجهاست. ریور پلاته به پیشرفت مسی علاقه نشان داد اما پول کافی برای پرداخت هزینههای درمان بیماری مسی که ۹۰۰ دلار در ماه بود، نداشت.کارلس رکساچ، مدیر ورزشی باشگاه بارسلونا، توسط بستگان مسی در کاتالونیا، از استعداد او آگاه شدهبود. همچنین مسی و پدرش آماده برای ترتیب دادن مذاکره بودند.رکساچ، بدون کاغذی در دست، پیشنهاد قرارداد مسی را بر روی دستمال کاغذی نوشت. بارسلونا پیشنهاد برای پرداخت هزینههای درمانی را پذیرفت به شرط آنکه مسی حاضر به نقل مکان کردن به اسپانیا باشد. مسی و پدرش به بارسلون نقل مکان کردند، جایی که او در آکادمی جوانان باشگاه ثبت نام کرد.
زمانی که در تاریخ 1 می 2005 مسی توانست اولین گل رسمیاش را برای بارسا
در مقابل تیم الباسته بالومپایه به ثمر برساند تنها 17 سال و 10 ماه و 7
روز سن داشت. وی با این گل توانست خود را به عنوان جوانترین گلزن بارسلونا
در لا لیگا مطرح کند. به مسی این شانس را دادند تا بتواند به عضویت تیم ملی اسپانیا دربیاید
اما وی این پیشنهاد را رد کرد. در ژوئن سال 2004 مسی در بازی دوستانه بین
دو تیم فوتبال زیر 20 سالههای آرژانتین و پاراگوئه به میدان رفت. در ژوئن 2005 توانست همراه با تیم زیر 20 سالههای آرژانتین به مقام قهرمانی مسابقات جام جهانی جوانان دست یابد. لیونل با زدن 6 گل کفش طلایی مسابقات و توپ طلایی بهترین بازیکن تورنمنت
را نیز تصاحب کرد. با وجود این که لیونل بسیار جوان بود همیشه وی را با
دیگو مارادونا مقایسه میکردند. در تاریخ 27 ژوئن باشگاه بارسلونا قرارداد جدیدی با مسی تا سال 2010
منعقد کرد. در این قرارداد یک ماده وجود دارد که در آن آمده است هر تیمی
میتواند با پرداخت مبلغ 150 میلیون یورو، مسی را به خدمت بگیرد. این مبلغ
30 میلیون یورو بیشتر از مبلغ فروش رونالدینیو است. در سال 2005 خوزه پکرمن، لیونل مسی را به تیم ملی بزرگسالان آرژانتین دعوت کرد. وی اولین بازیاش را برابر مجارستان
انجام داد. مسی در دقیقه 63 وارد میدان شد اما به فاصله 40 ثانیه از زمین
مسابقه اخراج شد. پس از این مسابقه، مسی اولین بازی واقعی خود را برای تیم
ملی آرژانتین برابر پاراگوئه انجام داد.
آنان ميپرسند به چه سبب چپ پاي 23
سالهاي كه در بازيهاي بارسا توقفناپذير است و در مسابقه اخير اين تيم با
آرسنال در جام قهرمانان اروپا با زدن 4 گل تيم انگليسي را ويران كرد، در
بازيهاي آرژانتين هيچ كاري نميكند و يك فوتباليست معمولي و حتي چهرهاي
گمشده نشان ميدهد. نمايشهاي معمولي مسي بود كه سبب شد
آلبي سلسته در دور مقدماتي جام جهاني 2010 تا مرز حذف شدن پيش برود و فقط
در واپسين روزها و با زحمت و مرارتي بسيار مجوز صعود را بگيرد. مسي مرد سال
فوتبال جهان و اروپا در اين فصل بيش از 40 گل در جامهاي مختلف زده و نه
فقط پيشتاز گلزنان فصل جاري جام قهرمانان قاره است، بلكه از آمار گلزني
ريوالدوي برزيلي در اين جام نيز كه همانند او در دوران عضويتش در بارسا به
دست آمد، عبور كرده است. پاسخي گنگ براي آرژانتينيها هيچيك از اين
نكات جالب نيست و آنها پيوسته ميپرسند آيا مسي واقعا كاتالونيا و اسپانيا
را اين همه بر كشورش ارجح ميدارد كه در ديدارهاي بارسلونا به تنهايي
سرنوشتساز و در بازيهاي تيم ملي كشورش، مهرهاي است كه بود و نبودش يكسان
و يك فرد بيخاصيت به تمام معناست. آيا ديهگو مارادونا ميتواند در
دور پاياني جام جهاني فوتبال 2010 مسي را در مسيري قرار بدهد كه همان
بازيهاي بارسا را براي آرژانتين هم تكرار كند؟ پاسخ نامعلوم است؛ اما اين
نكته مشخص است كه سرمربي معروف اين تيم در دور مقدماتي اين جام هيچ توفيقي
در اين خصوص نداشت و مسي بازيكن گمشده در سيستم اين تيم بود و هيچ كار قابل
ذكري را براي آرژانتين انجام نداد. سر آخر نيز اين تيم با همت مسنترهايي
مثل مارتين پالرمو و با زجري فراوان بالا رفت. شكي نيست كه ايرادهاي فني خود
مارادونا و عجز او در طراحي تاكتيكهايي كه مسي در آن شكوفا شود، بيشترين
سهم را در عدم درخشش او در مسابقههاي ملي 5/1 سال اخير داشته است؛ اما
موضوع و مشكل اينجاست كه مسي پيش از آمدن مارادونا و در دوره مربياني مثل
الفيو باسيله، خوزه پكرمن و مارچلو بييلسا هم كار مهمي انجام نميداد و
در آن زمانها هم در بازيهاي ملي ناتوان بود با توجه به چنين پيشينهاي
است كه لاناسيون يكي از پرتيراژترين روزنامههاي آرژانتين بتازگي نوشته
است: «ظاهرا همگي بايد به اين نتيجه برسيم كه نه يك ليونل مسي بلكه دو مسي
وجود دارند. يكي كسي كه در بارسلونا بازي ميكند و مهارنشدني است و هر كاري
دلش ميخواهد انجام ميدهد و ديگري فردي كه براي تيم ملي آرژانتين به
ميدان ميآيد و متاسفانه اصلا بازيكن خوبي نيست و فقط يك دكور است! اگر
بپذيريم كه هر دو يك نفر هستند، لابد پيش از هر يك از سفرهايش به اردوي
ملي، پاي چپ جادويياش را در كاتالونيا جا ميگذارد!» به رغم گذشت روزهاي پرشمار از شب
بازي برگشت بارسا با آرسنال در مرحله يكچهارم پاياني جام قهرماني
باشگاههاي اروپا، هنوز نميتوان باور كرد كه او چطور ميتوانست آن گونه
راحت و بيدغدغه مردان تيم لندني را جا بگذارد و راحت و سريع و فني گل بزند
و هيچ چيز جلودارش نباشد. پيشتازي در جدول گلزنان لاليگا و يورش به سمت
عنوان پيچيچي (آقاي گل اين ليگ) در شرايطي از جانب مسي شكل گرفته كه گلزني
اصولا وظيفه او نيست و وي به عنوان مهاجم آزاد بارسا در درجه اول بايد
ايجاد فضا و موقعيت و براي يارانش گلسازي كند. خيليها در آرژانتين باور
راسخ دارند كه اگر مسي براي تيم ملي اين كشور همان طور بازي نميكند كه
براي بارسا بازي ميكند به اين دليل ساده است كه تمايلي به انجام اين كار
ندارد. از ديد آنها مسي عاشق بارسلوناست و كشورش و تيم ملي آن را اصلا به
همان اندازه دوست ندارد. مسي نوجواني بيش نبود كه از
آرژانتين به اسپانيا رفت تا مشكل توقف در ترشح غدد رشد خود را كه باعث كوچك
و كوتاه ماندن پيكر او شده بود رفع كند و آنجا بارسا به وي پيشنهاد كرد كه
مخارج درمان او را بپردازد مشروط بر اين كه وي آنجا بماند و عضو تيمهاي
نوجوانان و جوانان اين باشگاه شود و وي پذيرفت. فرضيه رايج و پرطرفدار در
بوئنوس آيرس اين است كه واقعه فوق چنان اثر مساعدي بر ليونل گذاشته (و او
چنان مديون اين باشگاه شده) كه فقط با ارائه بهترين بازيهايش و
پايهگذاري فتوحات پرشمار براي آنها ميتواند جواب محبت فوق را بدهد. مردم
آرژانتين ميگويند آن اتفاق سبب شده كاتالونيا و آبي و اناريهاي آنجا براي
او بسيار مهمتر و عزيزتر از تيم ملي كشوري باشند كه ديگر بيش از 10 سال
است در آن زندگي نميكند و دغدغهاش، دغدغه مردم آن نيست. مسي اين نظريه و
به واقع حكم اتهام را بشدت رد كرده و مدعي است كه آرژانتين را همان قدر
دوست دارد كه به بارسلونا علاقهمند است اما نمايشها و بازيهاي بسيار
متفاوت او براي اين دو تيم رد كننده اظهارات وي و تاييدي آشكار بر فرضيهاي
است كه گفتيم. رو به عقب اوله، روزنامه پرتيراژ ورزشي آرژانتين نوشته است: «معضل
و راز و رمز بزرگ مسي هرچه باشد مسالهاي است كه مارادونا بايد آن را حل
كند و اين كار را هرچه زودتر انجام بدهد، به سود وي خواهد بود زيرا كمترين
فرصت تا شروع مسابقههاي جامجهاني مانده است. با اين كه شكي نيست مقصر
اصلي خود مسي است كه هرگز همان اشتياق مسابقههاي بارسا را در ديدارهاي ملي
ارائه نميدهد اما مارادونا هم نميتواند بازيهاي لازم را از مسي بگيرد.
تيم مارادونا اغلب مجري يك بازي محتاطانه و رو به عقب است كه دوست دارد در
ضد حملات گلزني كند حال آن كه پپ گوارديولا بارسلونا را به صورت تيمي رو به
جلو درآورده كه حفظ توپ و پاسكاريهاي سريع در آن رايج است و مسي به عنوان
مهاجم آزاد بايد شروعكننده هر حركت تهاجمي باشد. مراحل تكامل مسي فقط زماني بهپايان ميرسد كه در جامجهاني هم بدرخشد ليونل در اين سيستم احساس راحتي ميكند و به پرواز
درميآيد اما در روش بسته بازي تيم ملي آرژانتين دستهايش بسته است و احساس
سردرگمي ميكند.» قدر مسلم اين كه مارادوناي 49ساله نه تنها حسادتي به
جايگاه فعلي و دستاوردهاي اخير مسي نميكند، بلكه در دل آرزو ميكند او در
جامجهاني پيش رو نيز شاهكارهاي اخير خود در سطح باشگاهي را تكرار كند.
زيرا اگر چنين كند، ميتواند با قهرمان كردن آرژانتين در جامجهاني جايگاه
بسيار سست مارادونا در سمت سرمربي تيم ملي را نيز تقويت كند و وي را از
گزند انتقادات شديدي كه به سبب نمايشهاي بسيار ضعيف آرژانتين در دور
مقدماتي جامجهاني متوجه وي شده بود، رهايي بخشيده و مشكلات عظيمش را حل
كند. حرفهاي ديهگو درباره مسي تا به حال ادغامي از تاييد و انتقاد بوده
است. وي گفته است: «مسي در حال حاضر بهترين فوتباليست جهان و كسي است كه
دنياي اين ورزش را به وجد ميآورد، اما مراحل تكامل او فقط زماني به پايان
ميرسد كه بتواند همين نمايشها را در جامجهاني هم تكرار كند.» مقصر اصلي مارادونا كه آرژانتين را در
جامجهاني 1986 يك تنه قهرمان كرد، به باور بيشتر ناظران همپا با پهله
برزيلي بهترين فوتباليست تاريخ است و مسي براي رسيدن به چنان سطوحي هنوز
راه و كاري طولاني را پيش رو دارد اما تا زماني كه وي كارهاي سرمربي فعلي
كشورش و پهله در جامهاي جهاني را تكرار نكند، به جايگاه رفيع آنان در اين
ورزش نخواهد رسيد. در شهرهاي مختلف آرژانتين نيز اين باور رايج است و مردم
معتقدند مسي به عنوان يك بازيگر هنوز از مارادونا بسيار عقب است. اما همسو
با آن اعتقاد دارند كه ديهگو نيز شم و هوش يك مربي را ندارد و به درد اين
كار نميخورد و در كوتاهمدت تنها كسي كه ميتواند او را در دور پاياني
جامجهاني نجات بدهد و مانع از ثبت شكستي بزرگ براي او و البي سلسته در
آفريقاي جنوبي شود، همين مسي است. شايد هم مقصر اصلي را بايد
فدراسيون فوتبال آرژانتين دانست كه قدري بيش از 5/1 سال پيش مارادونا را
در حالي براي مربيگري تيم ملي اين كشور برگزيد كه وي هيچ پيشينه روشني (و
در واقع هيچ سابقهاي) در اين حرفه نداشت. كل كارنامه مربيگري كاپيتان و
ستاره سابق تيم ملي آرژانتين درخصوص مربيگري هدايت كوتاهمدت و فاجعهآميز
تيمهاي باشگاهي راسينگ و مانديوي آرژانتين در نيمه دوم دهه 1990 را شامل
ميشد و او هر دو تيم را به بدبختي كشاند و فقط 3 برد براي آنها كسب كرد و
در ازاي آن تن به 8 باخت و 12 تساوي داد. كارنامه او در سمت سرمربي تيم ملي
آرژانتين فقط قدري بهتر از آن بوده است! وي كه در پاييز 2008 جانشين الفيو
باسيله بسيار پرتجربهتر از خود شد، به رغم اين كه به لحاظ فني مورد تاييد
بيشتر مليپوشان اين كشور است اما به سبب رفتارهاي تند و برخي اظهارات زشتش
خطاب به رسانهها پلهاي پشت سر خود را خراب كرده و چون برخلاف دوران
بازيگرياش در كار مربيگري بسيار ضعيف عمل كرده، جايگاه مثبت سابق خود را
نزد مردم آرژانتين هم از دست داده است و همين مساله نشان ميدهد نتايج
جامجهاني پيش رو تا چه حد در ترسيم آينده او سهم دارد. دويدن صرف در اين ميان سزار لوئيس منوتي،
سرمربي تيم ملي آرژانتين در زمان اولين قهرماني اين تيم در جامهاي جهاني
(1978) معتقد است اگر مسي نتوانسته است در بازيهاي ملي آرژانتين هماني
باشد كه در بارسا بوده، به سبب بار توقعات كشندهاي است كه نسبت به وي وجود
دارد. او ميگويد: «همه از مسي انتظار دارند كه تمام مشكلات تيم ملي را هم
حل كند و همه چيز را به عهده بگيرد و جور همگان را بكشد. اين در حالي است
كه تيم ملي آرژانتين پراكنده بازي ميكند و خط مشخصي ندارد و چون نميداند
كه چه بايد بكند، فقط ميدود، در بارسلونا اوضاع متفاوت است و چون اين تيم
فوتبال راحتي را ارائه ميكند مسي نيز صرفا بازي ميكند و ميتواند هر چيزي
را كه دارد، ارائه كند.»
سوم
ژوِئن سال 1977 و یا بهتر بگوییم 13 خرداد 1355 در تهران به دنیا آمد. در
یک خانواده اصیل با وضعیت مالی و اجتماعی خوب رشد کرد. کم کم به فوتبال
علاقه مند شد. او در کنار دو خواهر و یک برادر بزرگ شد. برادر کوچک تر
فرهاد را هم خوب می شناسید. فرزاد مجیدی که درست بسان فرهاد از بهمن به
استقلال تهران پیوست. فرهاد از کودکی عاشق فوتبال بود. از تیم های پایه کار
خود را آغاز کرد. گرچه مادرش به طور کلی مخالف حضور او در میادین فوتبال
بود اما پدرش از همه نظر یار و پشتیبان او بود. فرهاد مجیدی این روزها
دوباره پیراهن استقلال تهران را بر تن کرده است. پیراهنی که با آن به فرهاد
مجیدی تبدیل شد و شاید با آن از دنیای فوتبال خداحافظی کند. آغاز یک راه طولانی اولین
تیم رسمی و تقریباً مطرح او جوانان کشاورز بود. تیمی که با کمبود امکانات
مواجه بود اما با این حال این مساله باعث نشد تا فرهاد مجیدی فوتبال را
کنار بگذارد. پس از حضوری تقریبا کوتاه در جوانان کشاورز در همان رده سنی
به تیم بهمن پیوست. وضعیت در تیم جوانان بهمن بهتر از کشاورز بود. روزی 3
بار تمرین می کرد. تمرین های سنگین و نفس گیر. برای حضور در مسابقات استانی
به تیم صنایع پارچین پیوست و مدت کوتاهی به صورت بازیکن قرضی در این تیم
توپ زد. درخشش او در تیم صنایع باعث شد تا مربیان تیم امید بهمن برای جذب
دوباره او تلاش کنند. پس از هشت ماه بازی در صنایع پارچین وارد تیم امید
بهمن بود. او می دانست که اگر در رده سنی امید موفق ظاهر شود می تواند به
تیم بزرگسالان و مطرح بهمن راه پیدا کند. پس وقت تلاش بود! تلاشی برای
رسیدن به یک آرزوی دیرینه! او پس از یک دوره کوتاه به آرزویش رسید و پیراهن
تیم بزرگسالان بهمن را بر تن کرد. آن روزها بهمن در شرایط خوب و آرمانی
قرار داشت. او حالا آرزوهای بزرگتری در سر داشت... حضور در استقلال! پس
از درخشش در تیم بزرگسالان بهمن به استقلال تهران پیوست. تیمی که همیشه
آرزوی پوشیدن پیراهنش را در سر داشت. فرهاد مجیدی می دانست که راه سختی در
پیش دارد. راهی که به قله های افتخار ختم می شد. او در استقلال به یک شاه
مهره تبدیل شد! شم بالای گلزنی و هوش فوق العاده او باعث شد که به یکی از
موفق ترین و محبوب ترین بازیکنان آن زمان استقلال تبدیل شود. به واقع می
توان از فرهاد مجیدی به عنوان یکی از ستاره های اواخر دهه هفتاد نام برد.
گل که می زد یک دستش را روی سینه می گذاشت و دست دیگر را باز می کرد! حرکت
او بعد از هر گل تکرار می شد. مجیدی سالها برای استقلال بازی کرد و در واقع
همین مساله باعث شد که حتی امروز محبوبیت خاصی بین هواداران استقلال داشته
باشد. اروپا، مقصد بعدی فرهاد! درخشش
او در بازیهای لیگ ایران و حتی در سطح آسیا با پیراهن استقلال باعث شد تا
سران باشگاه راپید وین اتریش که با استقلال روابط حسنه ای داشتند سخت به
دنبال جذب فرهاد باشند. فرهاد مجیدی تصمیم خود را گرفت و در زمان حضور فتح
الله زاده به اتریش ترانسفر شد. گرچه حضور او در اتریش چندان رویایی و
همراه با موفقیت نبود اما فرهاد همیشه از آن به عنوان یک تجربه طلایی یاد
می کند. اختلاف در مبلغ قرارداد و همین طور یکی دو مصدومیت سنگین باعث شد
تا فرهاد مجیدی فکر ادامه فوتبال در اروپا را از سر خود بیرون کند. رضایت
نامه او بعد از یک فصل نا موفق در اتریش صادر شد... امارات، نقطه آغاز... شاید
فکرش را نمی کرد که در امارات به آن همه موفقیت برسد. اولین تیم او در
امارت الوصل بود. پس از مدت کوتاهی با شرایط فوتبال امارات آشنا شد. کم کم
به یک ستاره محبوب در بین شیوخ اماراتی تبدیل شد و پوسترهای او در سرتاسر
امارات به چشم می خورد. سبک بازی او با دیگر بازیکنان آنقدر متفاوت بود که
بازیهای او خیلی زود به چشم آمد. فرهاد مجیدی از نظر مالی نیز آنقدر تامین
بود که جایی را جز امارات ترجیح نمی داد. پس از الوصل به الاهلی امارات
پیوست. در آنجا نیز بازیهای خوبی به نمایش گذاشت. اما در سال 2003 به عنوان
بازیکن قرضی به تیم العین امارات پیوست تا در جام باشگاههای امارات به
میدان برود. او آن سال در بازی نیمه نهایی جام باشگاه های آسیا و در برابر
دالیان درخشید و به یک قهرمان تبدیل شد. گل رویایی او در آن بازی العین را
به فینال جام باشگاهای آسیا برد و در آخر او با العین قهرمانی در آسیا را
تجربه کرد. او دوباره به الاهلی پیوست. در طول مدت حضور در الاهلی حدود 130
گل برای این تیم به ثمر رساند و در سال 2006 با این تیم قهرمان لیگ امارات
شد. حضور کم فروغ در رده ملی! او
در سال 1375 برای اولین بار به تیم ملی دعوت شد. محمد مایلی کهن مربی وقت
تیم ملی به توانایی های فرهاد اعتقاد داشت. فرهاد مجیدی اولین بازی ملی خود
را در برابر کویت و در سال 1375 انجام داد. گرچه او همراه تیم ملی به جام
جهانی 1998 فرانسه هم رفت اما از او به عنوان یک بازیکن کم فروغ در رده ملی
یاد می شود. او در حالی که در اوج بود و در امارات می درخشید خیلی کم به
تیم ملی دعوت می شد و زمانی هم که به اردو ها ملحق می شد به دلیل دوری
طولانی از تیم ملی نمی توانست به هماهنگی لازم برسد. او در طول دوران
بازیگری خود 41 بازی ملی انجام داده است و تنها موفق به ثمر رساندن 10 گل
شده است. بازگشت به استقلال... مشکلات
داخلی او با مدیران النصر امارات و فسخ قراردادش باعث شد تا در بدو ورود
دوباره ناصر حجازی به استقلال، صحبت از بازگشت فرهاد مجیدی به میان آید.
فرهاد مجیدی پس از کش و قوس های فراوان به استقلال پیوست تا به قولی که در
زمان جدایی اش از استقلال داده بود عمل کند. او در حالی به استقلال پیوست
که مدیران پرسپولیس نیز به دنبال جذب او بودند. فرهاد مجیدی پس از رفت و
آمدهای فراوان بلاخره کارت آی تی سی خود را دریافت کرد تا این روزها به
عنوان شاه مهره آبی ها از او یاد شود. فرهاد
مجیدی این روزها در تهران به همراه همسر و دخترش تیام زندگی می کند و می
خواهد با درخشش در تیم محبوب و اسبق خود بار دیگر به یک ستاره تبدیل شود.
فرهاد مجیدی از این هفته اجازه حضور در ترکیب استقلال را دارد. او آمده است
تا خودی نشان دهد. بار دیگر با پیراهن استقلال گلزنی کند و آن حرکات معروف
خود پس از گلزنی را اینبار در استادیوم آزادی انجام دهد. حضور در استقلال! پس
از درخشش در تیم بزرگسالان بهمن به استقلال تهران پیوست. تیمی که همیشه
آرزوی پوشیدن پیراهنش را در سر داشت. فرهاد مجیدی می دانست که راه سختی در
پیش دارد. راهی که به قله های افتخار ختم می شد. او در استقلال به یک شاه
مهره تبدیل شد! شم بالای گلزنی و هوش فوق العاده او باعث شد که به یکی از
موفق ترین و محبوب ترین بازیکنان آن زمان استقلال تبدیل شود. به واقع می
توان از فرهاد مجیدی به عنوان یکی از ستاره های اواخر دهه هفتاد نام برد.
گل که می زد یک دستش را روی سینه می گذاشت و دست دیگر را باز می کرد! حرکت
او بعد از هر گل تکرار می شد. مجیدی سالها برای استقلال بازی کرد و در واقع
همین مساله باعث شد که حتی امروز محبوبیت خاصی بین هواداران استقلال داشته
باشد. اروپا، مقصد بعدی فرهاد! درخشش
او در بازیهای لیگ ایران و حتی در سطح آسیا با پیراهن استقلال باعث شد تا
سران باشگاه راپید وین اتریش که با استقلال روابط حسنه ای داشتند سخت به
دنبال جذب فرهاد باشند. فرهاد مجیدی تصمیم خود را گرفت و در زمان حضور فتح
الله زاده به اتریش ترانسفر شد. گرچه حضور او در اتریش چندان رویایی و
همراه با موفقیت نبود اما فرهاد همیشه از آن به عنوان یک تجربه طلایی یاد
می کند. اختلاف در مبلغ قرارداد و همین طور یکی دو مصدومیت سنگین باعث شد
تا فرهاد مجیدی فکر ادامه فوتبال در اروپا را از سر خود بیرون کند. رضایت
نامه او بعد از یک فصل نا موفق در اتریش صادر شد... امارات، نقطه آغاز... شاید
فکرش را نمی کرد که در امارات به آن همه موفقیت برسد. اولین تیم او در
امارت الوصل بود. پس از مدت کوتاهی با شرایط فوتبال امارات آشنا شد. کم کم
به یک ستاره محبوب در بین شیوخ اماراتی تبدیل شد و پوسترهای او در سرتاسر
امارات به چشم می خورد. سبک بازی او با دیگر بازیکنان آنقدر متفاوت بود که
بازیهای او خیلی زود به چشم آمد. فرهاد مجیدی از نظر مالی نیز آنقدر تامین
بود که جایی را جز امارات ترجیح نمی داد. پس از الوصل به الاهلی امارات
پیوست. در آنجا نیز بازیهای خوبی به نمایش گذاشت. اما در سال 2003 به عنوان
بازیکن قرضی به تیم العین امارات پیوست تا در جام باشگاههای امارات به
میدان برود. او آن سال در بازی نیمه نهایی جام باشگاه های آسیا و در برابر
دالیان درخشید و به یک قهرمان تبدیل شد. گل رویایی او در آن بازی العین را
به فینال جام باشگاهای آسیا برد و در آخر او با العین قهرمانی در آسیا را
تجربه کرد. او دوباره به الاهلی پیوست. در طول مدت حضور در الاهلی حدود 130
گل برای این تیم به ثمر رساند و در سال 2006 با این تیم قهرمان لیگ امارات
شد. حضور کم فروغ در رده ملی! او
در سال 1375 برای اولین بار به تیم ملی دعوت شد. محمد مایلی کهن مربی وقت
تیم ملی به توانایی های فرهاد اعتقاد داشت. فرهاد مجیدی اولین بازی ملی خود
را در برابر کویت و در سال 1375 انجام داد. گرچه او همراه تیم ملی به جام
جهانی 1998 فرانسه هم رفت اما از او به عنوان یک بازیکن کم فروغ در رده ملی
یاد می شود. او در حالی که در اوج بود و در امارات می درخشید خیلی کم به
تیم ملی دعوت می شد و زمانی هم که به اردو ها ملحق می شد به دلیل دوری
طولانی از تیم ملی نمی توانست به هماهنگی لازم برسد. او در طول دوران
بازیگری خود 41 بازی ملی انجام داده است و تنها موفق به ثمر رساندن 10 گل
شده است. بازگشت به استقلال... مشکلات
داخلی او با مدیران النصر امارات و فسخ قراردادش باعث شد تا در بدو ورود
دوباره ناصر حجازی به استقلال، صحبت از بازگشت فرهاد مجیدی به میان آید.
فرهاد مجیدی پس از کش و قوس های فراوان به استقلال پیوست تا به قولی که در
زمان جدایی اش از استقلال داده بود عمل کند. او در حالی به استقلال پیوست
که مدیران پرسپولیس نیز به دنبال جذب او بودند. فرهاد مجیدی پس از رفت و
آمدهای فراوان بلاخره کارت آی تی سی خود را دریافت کرد تا این روزها به
عنوان شاه مهره آبی ها از او یاد شود. فرهاد
مجیدی این روزها در تهران به همراه همسر و دخترش تیام زندگی می کند و می
خواهد با درخشش در تیم محبوب و اسبق خود بار دیگر به یک ستاره تبدیل شود.
فرهاد مجیدی از این هفته اجازه حضور در ترکیب استقلال را دارد. او آمده است
تا خودی نشان دهد. بار دیگر با پیراهن استقلال گلزنی کند و آن حرکات معروف
خود پس از گلزنی را اینبار در استادیوم آزادی انجام دهد. حضور در استقلال! پس
از درخشش در تیم بزرگسالان بهمن به استقلال تهران پیوست. تیمی که همیشه
آرزوی پوشیدن پیراهنش را در سر داشت. فرهاد مجیدی می دانست که راه سختی در
پیش دارد. راهی که به قله های افتخار ختم می شد. او در استقلال به یک شاه
مهره تبدیل شد! شم بالای گلزنی و هوش فوق العاده او باعث شد که به یکی از
موفق ترین و محبوب ترین بازیکنان آن زمان استقلال تبدیل شود. به واقع می
توان از فرهاد مجیدی به عنوان یکی از ستاره های اواخر دهه هفتاد نام برد.
گل که می زد یک دستش را روی سینه می گذاشت و دست دیگر را باز می کرد! حرکت
او بعد از هر گل تکرار می شد. مجیدی سالها برای استقلال بازی کرد و در واقع
همین مساله باعث شد که حتی امروز محبوبیت خاصی بین هواداران استقلال داشته
باشد. اروپا، مقصد بعدی فرهاد! درخشش
او در بازیهای لیگ ایران و حتی در سطح آسیا با پیراهن استقلال باعث شد تا
سران باشگاه راپید وین اتریش که با استقلال روابط حسنه ای داشتند سخت به
دنبال جذب فرهاد باشند. فرهاد مجیدی تصمیم خود را گرفت و در زمان حضور فتح
الله زاده به اتریش ترانسفر شد. گرچه حضور او در اتریش چندان رویایی و
همراه با موفقیت نبود اما فرهاد همیشه از آن به عنوان یک تجربه طلایی یاد
می کند. اختلاف در مبلغ قرارداد و همین طور یکی دو مصدومیت سنگین باعث شد
تا فرهاد مجیدی فکر ادامه فوتبال در اروپا را از سر خود بیرون کند. رضایت
نامه او بعد از یک فصل نا موفق در اتریش صادر شد... امارات، نقطه آغاز... شاید
فکرش را نمی کرد که در امارات به آن همه موفقیت برسد. اولین تیم او در
امارت الوصل بود. پس از مدت کوتاهی با شرایط فوتبال امارات آشنا شد. کم کم
به یک ستاره محبوب در بین شیوخ اماراتی تبدیل شد و پوسترهای او در سرتاسر
امارات به چشم می خورد. سبک بازی او با دیگر بازیکنان آنقدر متفاوت بود که
بازیهای او خیلی زود به چشم آمد. فرهاد مجیدی از نظر مالی نیز آنقدر تامین
بود که جایی را جز امارات ترجیح نمی داد. پس از الوصل به الاهلی امارات
پیوست. در آنجا نیز بازیهای خوبی به نمایش گذاشت. اما در سال 2003 به عنوان
بازیکن قرضی به تیم العین امارات پیوست تا در جام باشگاههای امارات به
میدان برود. او آن سال در بازی نیمه نهایی جام باشگاه های آسیا و در برابر
دالیان درخشید و به یک قهرمان تبدیل شد. گل رویایی او در آن بازی العین را
به فینال جام باشگاهای آسیا برد و در آخر او با العین قهرمانی در آسیا را
تجربه کرد. او دوباره به الاهلی پیوست. در طول مدت حضور در الاهلی حدود 130
گل برای این تیم به ثمر رساند و در سال 2006 با این تیم قهرمان لیگ امارات
شد.
سیدمهدی
رحمتی یكی از دروازهبانان خوب پس از انقلاب است كه توانست از جوانی خود
را ملیپوش كند. اگر به یاد داشته باشید سال 83، زمانی كه رحمتی 22 ساله
بود، در بازیهای مقدماتی جامجهانی 2006 و بازی مقابل قطر به میدان رفت،
پس از آن بود كه رحمتی دیگر هر دوره به اردوی تیم ملی فوتبال ایران دعوت
میشد. اما از زمان «علی دایی» به عنوان سرمربی تیم ملی، مهدی رحمتی
سنگربان اول تیم ملی ایران شناخته شد و انصافا هم بازیهای خوبی از خود به
نمایش گذاشت تا جایی كه توانست حتی نظر منتقدان را هم برگرداند. میتوان
اذعان داشت كه مهدی رحمتی در همین دیدارهای اخیر تیم ملی ایران را بارها،
از شكست حتمی نجات داده است. سال 87، سال خوبی برای مهدی بود. او آرزو دارد
كه روزی پسرش «سیدعلی رحمتی» هم به جایگاهی كه پدرش دارد برسد. گرچه هنوز
زود است، چرا كه علی دو سال بیشتر سن ندارد، در واپسین روزهای سال 87 با
سنگربان و دروازهبان اول تیم ملی به گفتگو نشستیم. در ابتدای مصاحبه یك بیوگرافی از خودت بگو؟ رحمتی:
در 14 بهمن 1361 در بیمارستان اقبال تهران به دنیا آمدم. یك خواهر داشتم
كه فوت شده. بچه محله خانیآبادنو هستم، پدرم هم شغل آزاد داشت. چه طور شد كه سر از فوتبال در آوردی؟ رحمتی:
مثل همه فوتبالیستها به توپ پلاستیكی علاقه داشتم. از زمینهای خاكی
منطقه پایین شهر شروع كردم و سر از نوجوانان پاس تهران در آوردم. باید
بگویم زحمت زیاد و خوششانسی! باعث شد به اینجا برسم و هماكنون دروازهبان
تیم ملی باشم. خانوادهات مخالفتی با فوتبالیست شدن تو نداشتند؟ رحمتی:
پدرم نه، اما مادرم دوست داشت دكتر یا مهندس شوم و از فوتبال بازی كردن من
خوشش نمیآمد. یادم میآید یك روز زمانی كه از فوتبال برگشتم مادرم چون
موافق نبود لباسهای ورزشی مرا پاره كرد. از دوران كودكی و درس و مدرسه چیزی به یاد داری؟ رحمتی:
جدا از فوتبال بازی كردن در مدرسه همیشه جزو شاگردهای زرنگ بودم. البته
دبیرستان كه رفتم فوتبالم جدیتر شد و باعث شد درسم كمی لطمه بخورم، اما به
هر ترتیبی بود دیپلم گرفتم. همسرت مخالف فوتبال بازی كردن تو نیست؟ رحمتی:
قطعا زمانی كه ازدواج كردم، میدانست كه من فوتبالیست هستم و با این قضیه
كنار آمده بود. البته باید از او به خاطر تحمل شرایط كاری و سفرهایم و تنها
گذاشتنها تشكر كنم. چه سالی ازدواج كردی؟ رحمتی: سال 84. بچه هم داری؟ رحمتی: خدا یك پسر به من داده كه اسم او را «علی» گذاشتهام، او 17 فروردین 2 ساله میشود. از دوران ازدواجت خاطره جالبی داری؟ رحمتی:
یادم میآید كه روز عقدكنان با تیم فجرسپاسی در اردوی عربستان بودم و صبح
آن روز به تهران رسیدم، حتی فرصت نكردم به آرایشگاه بروم. دوست داری پسرت هم فوتبالیست شود؟ رحمتی:
شاید جالب باشد بدانید كه او علاقه عجیبی به فوتبال دارد. فكر میكنم حتی
اگر من هم دوست نداشته باشم او خودش فوتبالیست میشود. البته دوست دارم
«سیدعلی رحمتی» یك فوتبالیست تحصیلكرده باشد. اهل خرید برای خانه هستید؟ رحمتی: باور كنید نه! یادم نمیآید. آشپزی چی؟ رحمتی: آن هم نه، در حد نیمرو بلدم! سال 87 چطور سالی برای شما بود؟ رحمتی:
خوشبختانه سال خوبی بود. هم از لحاظ خانوادگی هم از نظر ورزشی، البته شاید
چون زمان زیادی را در اردو به سر بردم كمی از خانواده دور بودم اما
موفقیتهای ورزشی جای آن را گرفت. بهترین بازیهای باشگاهی و ملیات امسال مقابل چه تیمهایی بود؟ رحمتی:
خوشحالم كه بازی خوب زیاد داشتم، اما در زمینه باشگاهی بازی با پرسپولیس
در تهران و در زمینه ملی هم بازی با امارات بهترین بازیهایم بودند. آدم خجالتی هستی؟ رحمتی: نه اصلا. فكر میكنم چوب این قضیه را هم خورده باشم، چون همیشه حرفهایم را رك میزنم. نظرتان درباره مدیر برنامه چیست؟ رحمتی: مدیر برنامه داشتن خوب است به خصوص در فوتبال ما كه تازه حرفهای شده حضور مدیر برنامه میتواند موثر باشد. نظرتان در مورد انتقاد چیست؟ رحمتی:
اگر سازنده باشد خیلی خوب است. یاد ندارم كه از انتقادات سازنده ناراحت
شده باشم. مثل همه از انتقادات تخریبی هم خوشم نمیآید. چقدر فیلم میبینید یا كتاب میخوانید؟ رحمتی:
خیلی كم، آخرین كتابی كه خواندم یادم نیست. مدتهاست سینما هم نرفتهام
اما اگر فرصت كنم فیلم میبینم. آخرین فیلمی كه دیدم «مادرزن سلام» بود كه
همسرم CD آن را تهیه كرده بود و با هم دیدیم. یك خاطره از سفرهای خارجی خود برایمان بگو؟ رحمتی:
سفر اولی كه به اسپانیا داشتیم 20 روز طول كشید و همه دوست داشتیم زودتر
برگردیم. اما از پرواز جا ماندیم و مجبور شدیم با اتوبوس به اتریش بریم و
از آنجا به سمت ایران پرواز كنیم. اهل قیافه گرفتن هستی؟ رحمتی: ای بابا، من توی این خطها نیستم! تا حالا كسی برای شما قیافه گرفته؟ رحمتی: كم نه! ساعات تنهایی خود را چه میكنی؟ رحمتی: سعی میكنم استراحت كنم. البته پلیاستیشن هم بازی میكنم. به مدل ماشین و لباس چقدر اهمیت میدهی؟ رحمتی:
ماشین خیلی دوست دارم. الان بی.ام.و مدل x3 دارم. لباس هم در حد و
اندازه خودش دوست دارم. ماركباز نیستم ولی تا حدی كه وارد افراط و تفریط
نشوم اهل خوشپوشیام. قشنگترین دروغی كه شنیدید؟ رحمتی: زیاد شنیدم، یادم نیست! آرزویی كه دوست داری به آن برسی؟ رحمتی: بازی در جامجهانی.
نام : میلاد نام خانوادگی : میداوودی تاریخ تولد : 30/ دی / 1363 محل تولد : مسجد سلیمان تحصیلات : دیپلم تجربی وضعیت تاهل : متاهل نام فرزند : آمتیس محل سکونت : سعادت آباد *فرار از مدرسه کاری است که اکثر
فوتبالیست های کشورمان در زمان مدرسه انجام می دادند. میلاد میداوودی هم از
این قاعده مستثنی نبود و در زمانی که باید به مدرسه می رفت بیشتر فرار می
کرد و به زور دیپلم گرفت . *وقتی میلاد میداوودی را با لباس شخصی
ببینید متوجه علاقه اش به لباس های عجیب و غریب می شوید . میلاد علاقه خاصی
به اینگونه لباس ها دارد و معمولا لباس هایی را انتخاب می کند که متفاوت و
رنگارنگ است. *عاشق رنگ میشکی است و تا به حال بیشتر ماشین هایی که خریده مشکی بوده . *میلاد الان یک لندکروز مشکی دارد که با اون سر تمرین میره . *عاشق بارسلونا است و آرزو داره روزی با مسی و رونالدو هم بازی بشه. *دوست های صمیمی اش ایمان مبعلی ، پژمان منتظری ، بیژن کوشکی و مهدی امیرآبادی است . *کل خانواده اش استقلالی اند به جز پدرش که پرسپولیسی تیره !
فرانسِسک (سِسک) فابرگاس سولِر (به اسپانیایی: Cesc Fàbregas)، بازیکن فوتبال عضو بارسلونا و تیم ملی اسپانیا است. متولد سال ۱۹۸۷ میلادی در شهر بارسلونای اسپانیاست. او هم اکنون برای تیم باشگاهی بارسلونا و تیم ملی اسپانیا به عنوان هافبک وسط، بازی میکند. فابرگاس کار خود را از آکادمی بارسلونا و به عنوان کارآموز فوتبال شروع کرد اما بلافاصله در سپتامبر سال ۲۰۰۳ توسط باشگاه آرسنال انگلستان، خریداری شد. او در اولین فصل حضور در آرسنال،
چندان به خدمت گرفته نشد اما در فصل ۴-۲۰۰۳، به دلیل مصدومیتهای پی در پی
هافبکهای آرسنال، بیشتر به میدان رفت. سِسک در سال ۲۰۰۳ به تیم زیر هفده
سال اسپانیا دعوت شد و در همان سال در کشور فنلاند، برای این تیم به میدان
رفت. او به دلیل بازیهای فوق العاده برای تیم آرسنال،
در سال ۲۰۰۶ به تیم بزرگ سال اسپانیا دعوت شد تا در جام جهانی ۲۰۰۶، برای
این تیم به میدان برود. وی در سال ۲۰۰۸ با تیم ملی اسپانیا، قهرمان یورو ۲۰۰۸ و در سال ۲۰۱۰ قهرمان جام جهانی فوتبال ۲۰۱۰ شد. فرانسِسک فابرگاس، همیشه یکی از طرفداران تیم بارسلونا بود. او اولین
بار وقتی که فقط ۹ ماه داشت، به همراه پدربزرگ خود به دیدن یکی از بازیهای
تیم بارسلونا رفته بود! فرنسِسک فوتبال حرفهای را در تیم جوانان
بارسلونا، در پست هافبک دفاعی آغاز کرد و در مدت حضور در این تیم، ۳۰ گل به
ثمر رساند. او از تیم نوجوانان به تیم بزرگ سالان بارسلونا دعوت شد اما به
دلیل سنّ کم، حتی یک بازی هم در نیوکمپ (ورزشگاه بارسلونا) انجام نداد. فابرگاس در ۱۱ سپتامبر سال۲۰۰۳ به تیم لندنی آرسنال پیوست. او بازهم به دلیل سنّ کم وارد تیم اصلی (بزگ سال) نشد ولی مصدومیتهای پی در پی هافبکهای کلیدی آرسنال، همچون پاتریک ویرا و آرسن ونگر سرمربی آرسنال، او را به خدمت بگیرد. سِسک در ۲۳ اکتبر همان سال با بازی در مقابل تیم رودِر هام یونایتد، با ۱۶ سال و ۱۷۷ روز سن، جوانترین بازیکن تاریخ آرسنال شناخته شد. وی همچنین با گلزنی در بازی با تیمولوِرهمپتون در جام حذفی انگلستان، که به برد ۱-۵ آرسنال انجامید، نام خود را به عنوان جوانترین گلزن این تیم در تاریخ تیم آرسنال، ثبت کرد. در همان سال فابرگاس با تیم آرسنال،
فهرمان لیگ انگلستان شد ولی به دلیل بازی نکردن در این لیگ، مدالی دریافت
نکرد. فابرگاس در فصل ۵-۲۰۰۴، برای اولین بار، به دلیل مصدومیتهای پاتریک ویرا، در لیست یازده نفرهٔ آرسن ونگر قرار گرفت. وی به عنوان جوانترین بازیکن تاریخ لیگ انگلستان شناخته شد و با بازیهای درخشان در مقابل تیم هایی همچون و منچستر یونایتد، پاتریک ویرا و دیگر هافبکهای وسط تیم آرسنال را نیمکت نشین کرد! فابرگاس جوان، در جام باشگاههای اروپا هم به میدان رفت و با گلزنی در برابر تیمروزِنبورگ، نام خود را به عنوان دومین جوانترین گلزن تاریخ این جام ثبت کرد. وی در جمع یازده نفرهٔ تیم آرسنال که با شکست تیم منچستر یونایتد قهرمان جام حذفی سال ۲۰۰۵ شد، حضور داشت. با ترک پاتریک ویرا در سال ۲۰۰۶ از تیم آرسنال و پیوستن به تیم یوونتوس،
فرانسِسک فابرگاس به جای این بازیکن به خدمت گرفته شد. هیچ کس در آن زمان
فکر نمیکرد که او با سن کم بتواند در جمع یازده نفرهٔ اصلی آرسنال دوام بیاورد اما او با درخشش در بازیهای جام قهرمانان اروپا و لیگ انگلستان کیفیت بازی خود را به همگان نشان داد. فرانسِسک در بازی با تیم یوونتوس ایتالیا، در مقابل یار قدیمی خود، پاتریک ویرا قرار گرفت. او در مقابل تکلهای خشن پاتریک دوام آورد و با ثمر رساندن یک گل و ساختن گلی دیگر برای آرسنال به موفقیتهای خود افزود. فابرگاس با آرسنال به فینال جام قهرمانان رفت و در مقابل تیم سالهای جوانی خود یعنی تیم بارسلونا قرار گرفت اما آرسنال در این بازی با نتیجهٔ ۱-۲ مغلوب این تیم شد. فابرگاس در پایان فصل ۶-۲۰۰۵ با پیشنهادها زیادی از سوی تیم رئال مادرید اسپانیا رو به رو شد. آرسن ونگر، سرمربی آرسنال در یکی از مصاحبههای خود گفت: "فرانسسک فروشی نیست و به هیچ پیشنهادی از سوی هیچ تیمی گوش نخواهیم داد." و آرسنال با سِسک در سپتامبر ۲۰۰۶ با اینکه این بازیکن ۶ سال دیگر هم با آرسنال قرارداد داشت، قراردادی ۵ ساله امضا کرد. فابرگاس دلیل رد کردن پیشنهادات دیگر و امضای قراردادی جدید را آرسن ونگر و شیوهٔ بازی آرسنال دانست. فرانسِسک در فصل ۷-۲۰۰۶، تجارب بسیاری کسب کرد. او که به جمع بازیکنان اصلی تیم آرسنال پیوسته بود، در همهٔ بازیهای
حضور داست و در مجموع با ۱۳ پاس گل به عنوان دومین بهترین پاسور لیگ معرفی
شد. او در این فصل جوایز و عنوانهای متعددی دزیافت کرد که از آن جمله
میتوان به جایزهٔ روزنامهٔ ایتالیایی توتو اِسپرت (Toto Sport)(که
هر سال به بازیکن برتر سال داده میشود)، جایزهٔ بازیکن برتر ماه ژانویه و
عنوان بهترین بازیکن فصل آرسنال، اشاره کرد به علاوه، سِسک نامزد کسب
عنوانهای بهترین بازیکن دنیا و بهترین بازیکن جوان دنیا بود اما هردوی این
جوایز به اهدا شد. فصل ۸-۲۰۰۷، با مسائل پیش بینی نشده برای باشگاه آرسنال و فرانسِسک آغاز شد. ابتدا دیوید دین، معاون رئیس باشگاه آرسنال و در ادامه تیری آنری، بهترین گلزن تاریخ آرسنال، این باشگاه را ترک کردند. حتی آرسن ونگر هم قصد ترک آرسنال را داشت. در نبود تیری آنری و با وجود شرایط یاد شده، فرانسِسک فابرگاس، مهمترین و کلیدیترین بازیکن تیم آرسنال
بود و بر این اساس، تصمیم به رهبری کامل این تیم جوان گرفت. سِسک با زدن
گلها و دادن پاس گلهای زیاد، و نیز انجام بازیهای درخشان، این موضوع را
به اثبات رساند. او در ماههای آگوست، سپتامبر و اکتبر به عنوان بازیکن
برتر آرسنال و به علاوه در ماه سپتامبر به عنوان بازیکن برتر ماه لیگ انگلستان انتخاب شد. سِسک در لیگ قهرمانان اروپا نیز برای آرسنال درخشید و با گلی که در بازی یک چهارم نهایی به تیم آث میلان زد، کیفیت بازی خود را به همگان نشان داد. مذاکرات طولانی بارسا و آرسنال بالاخره نتیجه داد و فابرگاس با گذشتن از خیر 4/4 میلیون پوند دستمزد، با قراردادی 35 میلیون پوندی راهی بارسلونا شد تا به هم تیمی هایش در در تیم ملی اسپانیا بپیوندد. قرارداد فابرگاس با بارسلونا تا سال 2016 منعقد شده و برای آزاد سازی این قرارداد مبلغ 200 میلیون یورو تعیین شده است. سسک فابرگاس پیراهن شماره 4 بارسلونا را به تن خواهد کرد. فرانسِسک فابرگاس در سال ۲۰۰۳، در بازیهای جام جهانی زیر ۱۷ سال که در
کشور فنلاند جریان داشت، برای تیم ملی جوانان اسپانیا به میدان رفت. تیم اسپانیا در دیدار نهایی مغلوب تیم محبوب برزیل
شد ولی این موضوع از ارزشهای سِسک کم نکرد. او با این که به عنوان هافبک
در میدان حضور داشت، بهترین گلزن این تورنمنت شناخته شد و جایزهٔ بهترین
بازیکن تورنمنت را هم از آن خود کرد. تیم زیر ۱۷ سال اسپانیا
به همراه فرانسِسک، در جام ۲۰۰۴ اروپا نیز شرکت کرد ولی باز هم در بازی
نهایی شکست خورد. سِسک به عنوان بازیکن طلایی این تورنمنت انتخاب شد. در ۲۲ اکتبر سال ۱۸۹۹ میلادی، هانس گمپر تمایل خود را به صورت آگهی در لوس دپورتس برای تأسیس باشگاه فوتبال اعلام کرد. در ۲۹ نوامبر همان سال در جلسهٔ خیمناسیو سوله
نتایج مثبتی حاصل شد و در نهایت یازده بازیکن شامل واتر وایلد، لوئیس دی
اوسو، بارتومئو ترادس، اوتو کونزله، اوته مه یر، انریک دوکال، پره کبوت،
کارلس پوجول، جوزپ لوبت، جانپارسونز و ویلیام پارسونز جذب شدند و باشگاه
فوتبال بارسلونا متولد شد.بارسلونا شروع موفقیت آمیزی در مسابقات ملی و منطقهای نظیر مسابقات فوتبال کاتالونیا و کوپا دل ری داشت. در ۱۹۰۲ میلادی باشگاه اولین جام خود، کوپا ماکایا را بالای سر برد و نیز در همان سال در فینال اولین دوره کوپا دل ری به مصاف بیزکایا رفت که ۱ – ۲ مغلوب شد. در ۱۹۰۸ میلادی، درحالی که باشگاه در شرایط مالی سختی قرار داشت و جز
قهرمانی در مسابقات فوتبال کاتالونیا در ۱۹۰۵ میلادی تا آن زمان نتوانسته
بود پیروزی دیگری به دست آورد، خوان گمپر
به عنوان ریاست باشگاه برگزیده شد. گمپر در ۵ دوره متفاوت، در بین سالهای
۱۹۰۸ تا ۱۹۲۵، ریاست باشگاه را بر عهده داشت، و مجموعاً حدود ۲۵ سال را در
خدمت باشگاه گذراند. از مهمترین دستاوردهای وی میتوان کمک به بارسا برای
به دست آوردن ورزشگاه اختصاصی را خاطر نشان کرد. در ۱۴ مارس ۱۹۰۹ میلادی، بارسلونا به ورزشگاه اینداستریا که بزرگتر بود و ۸٬۰۰۰ نفر گنجایش داشت، نقل مکان کرد. از ۱۹۱۰ تا ۱۹۱۴ میلادی، بارسلونا در جام پیرنه شرکت کرد و به عنوان بهترین تیم لانگیدوک، میدی، ناحیه آکیتن، باسک و کاتالونیا انتخاب شد. در آن زمان شرکت کردن در این رقابتهای آزاد برای تیم بسیار مفید بود.در همین دوره زبان رسمی باشگاه از کاستیلن به کاتالونیایی
تغییر کرد و تیم بهتدریج به یکی از نمادهای مهم کاتالونیا تبدیل شد،
تاجایی که برای بسیاری از طرفداران، حمایت از تیم بیشتر به واسطهٔ جایگاه
اجتماعی آن و نه بازی خود تیم اهمیت داشت. گمپر، جک گرینول را به عنوان اولین مربی
تمام وقت بارسلونا انتخاب کرد. وی همچنین تلاشهایی برای افزایش تعداد
اعضای باشگاه انجام داد، به طوری که در سال ۱۹۲۲ میلادی، تعداد اعضای
باشگاه به بیش از ۲۰٬۰۰۰ نفر افزایش یافت. این افزایش اعضا به لحاظ مالی
تیم را قادر به تهیه ورزشگاه جدید ساخت. در نهایت باشگاه به ورزشگاه لس کورتس که در همان سال افتتاح شده بود، نقل مکان کرد.ورزشگاه جدید ۲۲٬۰۰۰ نفر گنجایش داشت که بعدها به ۶۰٬۰۰۰ نفر هم رسید. در دوران گمپر، تیم فوتبال بارسلونا موفق شد یازده بار مسابقات فوتبال
کاتالونیا، شش بار کوپا دل ری و چهار بار کوپا دی پیرنه را فتح کرده و
نخستین «عصر طلایی» خود را تجربه کند. در ۱۴ ژوئن ۱۹۲۵، جمعیت حاضر در یکی از مسابقه در حرکتی خودجوش برای اعتراض به دیکتاتوری میگوئل پریمو ده ریورا
سرود ملی را هو کردند که در پی آن حکومت در واکنش به این عمل ورزشگاه را
شش ماه تعطیل کرد و گمپر نیز مجبور به کنارهگیری از ریاست باشگاه شد.همزمان با حرکت حرفهای شدن باشگاهها، در ۱۹۲۶ مدیران بارسلونا برای اولین بار حرکت بارسلونا را درجهت حرفهای شدن اعلام کردند.در ۱۹۲۸، بارسلونا پیروز جام اسپانیا شد، در مراسم اهدای جام ترانهٔ اودا اِ پلاکتو از رافائا آلبرتی یکی از اعضای اصلی گروه «نسل ۲۷» در وصف عملکرد قهرمانانه دروازه بان بارسا خوانده شد.در ۳۰ ژوئیه ۱۹۳۰، بنیان گذار باشگاه، خوان گمپر، بعد از دورهای افسردگی به واسطهٔ مشکلات شخصی و اقتصادی اقدام به خودکشی کرد اگرچه بارسلونا با بازیکن سرشناسی چون جوزپ اسکولا
به کار خود ادامه میداد، باشگاه به دلیل کشمکشهای سیاسی که جامعه ورزشی
را به کلی تحت شعاع قرار داده بود، وارد دورهای از افت شد.باوجود کسب قهرمانی در سالهای ۱۹۳۰، ۱۹۳۱، ۱۹۳۲، ۱۹۳۴، ۱۹۳۶ و ۱۹۳۸در مسابقات کاتالونیا، بارسلونا هیچ موفقیتی در سطح ملی (بجز عنوان بحث برانگیز ۱۹۳۷) به دست نیاورده بود. یک ماه پس از شروع جنگ داخلی اسپانیا در سال ۱۹۳۶، برخی از بازیکنان بارسلونا و اتلتیک بیلبائو داوطلب خدمت سربازی در جمع افرادی شدند که در مقابل شورشیان نظامی میجنگیدند. در ۶ اکتبر همین سال جوزپ سانیول مدیر باشگاه و از اعضای حامی حزب سیاسی استقلال طلب، توسط سربازان فالانژ در نزدیکی گواداراما به قتل رسید.در تابستان ۱۹۳۷، تیم به اردوی مکزیک و ایالات متحده رفت. این اردو اگرچه به لحاظ مالی باشگاه را در امان نگه میداشت، اما نیمی از تیم به دنبال پناهندگی در کشورهای فرانسه
و مکزیک بودند. در ۱۶ مارس ۱۹۳۸، بارسلونا مورد بمباران هوایی قرار گرفت
که به کشته شدن ۳۰۰۰ تن انجامید و دفتر باشگاه نیز از این بمباران در امان
نماند.کاتالونیا چند ماه بعد به تصرف در آمد. باشگاه به نماد نافرمانی کاتالانیسم تبدیل شد و در پیمحدودیتهای ایجاد شده اعضای آن به ۳٬۴۸۶ نفر کاهش یافت.پس از جنگ داخلی، پرچم کاتالونیا ممنوع اعلام شد و تیمها از استفاده از نامهای غیراسپانیایی نیز منبع شدند. این اقدام باشگاه را مجبور به تغییر نام به (به اسپانیایی: Club de Fútbol Barcelona) و حذف پرچم کاتالونیا از لباس تیم کرد. در ۱۹۴۳، بارسلونا در نیمه نهایی مسابقات کوپا دل جنرالیسمه به مصاف رئال مادرید
رفت. دیدار رفت دو تیم در لس کورتس با نتیجه ۳–۰ به نفع بارسلونا پایان
یافت. پیش از بازی برگشت، اعضای تیم بارسلونا با رئیس امنیت دولت فرانسیسکو فرانکو دیدار داشتند و او به آنها یادآوری کرد که تنها به علت سخاوتمندی رژیم آنها امکان بازی کردن را دارند. در بازی برگشت رئال مادرید با نتیجه ۱۱–۱ بارسلونا را شکست داد.علیرغم فشارهای سیاسی آن زمان، بارسلونا در ده ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ توانست موفقیتهای قابل توجهی را کسب کند. بارسا با مربیگری جوزپ سامیتیر و بازیکنانی چون سزار، آنتونی رامالتس و خوان ولاسکو
در سال ۱۹۲۹ توانست برای اولین بار قهرمان لا لیگا شود. این عنوان را
توانست در سالهای ۱۹۴۸ و ۱۹۴۹ نیز به دست آورد. همچنین در سال ۱۹۴۹ توانست
برای اولین بار کوپا لاتین را فتح کند. در ژوئن ۱۹۵۰ باشگاه قرار دادی با لادیسلائو کوبالا بست، او یکی از افراد تاثیر گذار در بارسلونا بود. در یکشنبه بارانی سال ۱۹۵۱، انبوهی از جمعیت پس از پیروزی ۲–۱ در برابر سانتاندر، ورزشگاه لس کورتس را بدون استفاده از تراموا ترک کردند که شگفتی مسئولین حکومتی را برانگیخت. در آن زمان در بارسلون
کارکنان تراموا اعتصاب کرده بودند و این حمایت از جانب طرفداران بارسلون
از حرکت آنان صورت گرفت. رویدادهایی از این قبیل چهرهای متفاوت از باشگاه
یا تعلق آن به فراتر از کاتالونیا را نشان میداد. برخی اسپانیاییهای
تندرو باشگاه را مدافع حقوق بشر و آزادی میدانستند. بارسلونا توانست با مربیگری فردیناند دائوییک و بازی لادیسلائو کوبالا در سال ۱۹۵۲ پنج عنوان قهرمانی مختلف شامل لا لیگا، کوپا دل جنرالیسمه (یا همان کوپا دل ری)، کوپا لاتین و کوپا اوا دوارته و کوپا مارتینی روسی را بالای سر ببرد. همچنین در ۱۹۵۳ نیز توانست مجدداً لا لیگا و کوپا دل جنرالیسمه را فتح کند. بارسلونا با مربیگری هلنیو هررا و لوییز سوارز جوان (بازیکن سال فوتبال اروپا در ۱۹۶۰) و دو بازیکن مجارستانی به توصیه کوبالا با نامهای ساندور کوچیس و زولتان زیبور توانست دو عنوان ملی دیگر در سال ۱۹۵۹ و لا لیگا و را در ۱۹۶۰ کسب کند. در ۱۹۶۱ بارسلونا اولین باشگاهی بود که توانست رئال مادرید را در رقابتهای لیگ قهرمانان اروپا شکست دهد، اما در فینال با نتیجه ۳–۲ مغلوب بنفیکا شد. کار ساخت ورزشگاه نیوکمپ
در سال ۱۹۵۷ به پایان رسید و این بدین معنا بود که باشگاه مقداری پول برای
خرید بازیکنان جدید داشت. دهه ۱۹۶۰ موفقیتهای کمتری برای باشگاه به همراه
داشت و لا لیگا کاملاً در دست رئال مادرید بود.از جنبههای مثبت دهه شصت میتوان به ظهور بازیکنانی چون جوزپ فوسته و کارلس رکساچ و پیروزی باشگاه در کوپا دل جنرالیسمه در ۱۹۶۳ و جام بین شهری در ۱۹۶۶ اشاره کرد. همچنین بارسلونا توانست رئال مادرید را در فینال کوپا دل جنرالیسمه در ورزشگاه برنابئو
در حالی که فرانکو بازی را تماشا میکرد، شکست دهد و بخشی از اقتدار سابق
خود را به نمایش بگذارد. با پایان یافتن دوره دیکتاتوری فرانکو در ۱۹۷۴،
نام باشگاه به نام اصلیش تغییر کرد، طراحی تاج آن به شکل اولیهاش
برگردانده شد و دوباره حروف اصلیش را به دست آورد. فصل ۱۹۷۳–۱۹۷۴ شاهد حضور یوهان کرایف بود که برای ثبت یک رکورد جهانی به مبلغ ۹۲۰ هزار پوند از آژاکس خریداری شد.
یوهان کرایف در مصاحبهای با یکی از خبرگزاریهای اروپا گفت:«من بارسلونا
را به رئال مادرید ترجیح دادم زیرا نمیتوانم برای تیمی بازی کنم که با
فرانکو ارتباط دارد.» و این مصاحبه خیلی سریع او را به چهره محبوب هواداران
بارسا تبدیل کرد و زمانی که وی نام فرزندش را یوردی، یک نام محلی کاتالانی
گذاشت، بر میزان این محبوبیت افزوده شد.یوهان کرایف به همراه بازیکنان خوب دیگری چون خوان مانوئل آسنسی، کارلس رکساچ و هوگو سوتیل به باشگاه کمک کردند تا بتواند بعد از دهه ۱۹۶۰ با شکست ۵–۰ رئال مادرید در سال ۱۹۷۴ قهرمان لالیگا شود.یوهان کرایف در ۱۹۷۳ در اولین دوره حضورش در بارسا به عنوان بهترین بازیکن
سال اروپا برای بار دوم انتخاب شد، او در سال ۱۹۷۱، زمانی که برای آژاکس
بازی میکرد توانسته بود این عنوان برای اولین بار کسب کند، همچنین برای
بار سوم در سال ۱۹۷۴ درحالی که همچنان برای بارسلونا بازی میکرد مجدداً
این عنوان را تصاحب کرد. در سال ۱۹۷۸ جوزپ لوییس نونیز
در انتخاباتی توسط اعضای باشگاه به عنوان مدیر جدید انتخاب شد. این تصمیم
بسیار نزدیک و متصل به گذار اسپانیا در مسیر دموکراسی و پایان یافتن
دیکتاتوری فرانکو در سال ۱۹۷۴ بود. هدف اصلی نونیز ارتقا دادن بارسا به سطح
یک باشگاه جهانی از طریق ثبات بخشیدن به آن در زمین و خارج از آن بود. وی
به توصیه کرایف، آکادمی جوانان بارسلونا، لا ماسیا را در ۲۰ اکتبر ۱۹۷۹ تأسیس کرد.دوره ریاست او ۲۲ سال به طول انجامید و بر بارسلونا تاثیر بسازایی گذاشت.
از زمان نونیز سیاستهای سختگیرانهای برای دستمزد و نظم و انضباط به جا
مانده است. در ۱۶ مه ۱۹۷۹ بارسلونا با شکست ۴–۳ فورتونا دوسلدورف در مقابل بیش از ۳۰٬۰۰۰ طرفدار بارسلونایی که برای دیدن بازی به بازل سوئیس آمده بودند، توانست برای اولین بار جام در جام اروپا فتح کند. در ۱۹۸۲ مارادونا با قراردی به مبلغ ۵ میلیون پوند از بوکا جونیورز خریده شد و دهمین رکورد جهان از حیث مبلغ قرار داد رقم خورد.در پایان فصل ۱۹۸۳–۱۹۸۲ بارسلونا توانست با مربیگری منوتی، رئال مادرید را شکست دهد و قهرمان کوپا دل ری شود. حضور مارادونا در بارسا دیری نپایید و او بارسلونا را برای پیوستن به ناپولی ترک کرد. در آغاز فصل ۱۹۸۵–۱۹۸۴ تری وینابلز به عنوان مربی انتخاب شد و توانست لا لیگا را با هافبک برجستهٔ آلمانی، برند شوستر فتح کند. در فصل بعدی او تیم را به مرحله فینال جام باشگاههای اروپا برد که در ضربات پنالتی بارسا مغلوب استوا بخارست شد و عنوان نایب قهرمانی را کسب کرد. پس از جام جهانی فوتبال ۱۹۸۶ باشگاه گری لینکر آقای گل آن رقابتها را از باشگاه اورتون خرید و با دروازهبان آندونی زوبیزارتا
قرار دادی طولانی بست. اما تیم در حالی که شوستر در محرومیت به سر میبرد
نتوانست موفقیتهای زیادی کسب کند. وینابلز در آغاز فصل ۱۹۸۸–۱۹۸۷ از بارسا
اخراج و لوییس آراگونز
جانشین او شد. تمرد بازیکنان از نونیز در رویدادی که به هسپریا موتینی
شهرت دارد در همین فصل رخ داد و این فصل با پیروزی ۱–۰ در مقابل رئال سوسیداد در فینال کوپا دل ری به پایان رسید. در سال ۱۹۸۸ کرایف به عنوان سرمربی به باشگاه بازگشت و به زبان سادهتر
یک تیم رویایی جمع کرد. در حالی که باشگاه با ستارههای بینالمللی چون روماریو، رونالد کومان، میشل لادروپ و هریستو استویچکوف قرار داد داشت، او ترکیبی از بازیکنان اسپانیایی چون خوزه ماری باکرو، جوزپ گواردیولا و تکسیکی بگیریستین را به زمین میبرد. بارسا زیر نظر یوهان کرایف توانست چهار عنوان قهرمانی لالیگا را بین
سالهای ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۴ پی در پی کسب کند. در رقابتهای اروپایی نیز با شکست سمپدوریا در فینال جام در جام اروپا ۱۹۸۹ و لیگ قهرمانان اروپا ۱۹۹۲ هر دو عنوان قهرمانی را به دست آورد. همچنین بارسا کوپا دل ری در سال ۱۹۹۰، سوپر جام اروپا
در سال ۱۹۹۲ و سه سوپر جام اسپانیا را نیز ازآن خود کرد. یوهان کرایف با
۱۱ عنوان قهرمانی، موفقترین مربی باشگاه تا به امروز بوده و با ۸ سال
مربیگری پی در پی بیشترین مدت باقیماندن در سمت مربیگری باشگاه را داراست.بخت یوهان کرایف در فینال دو فصل آخر مربیگریش برگشت و کسب نتایج ضعیف اسباب اخراج او توسط نونیز را فراهم کرد. بابی رابسون جایگزین کرایف شد و تنها در فصل ۱۹۹۷–۱۹۹۶ در این سمت باقیماند. او رونالدو را از پیاسوی
خرید و توانست سه جام کوپا دل ری، سوپر جام اسپانیا و جام در جام اروپا را
برای باشگاه به ارمغان آورد. حضور رابسون تنها یک راه حل کوتاه مدت بود تا
لوئیس فن خال بتواند به باشگاه بپیوندد.رونالدو نیز چون مارادونا برای مدت کوتاهی در باشگاه ماند و سپس به اینتر میلان پیوست. به هرشکل ستارگان تازهای چون لوییس فیگو، پاتریک کلایورت، لوئیس انریکه و ریوالدو
در باشگاه ظاهر شدند و بارسا هر دو جام کوپا دل ری و لا لیگا را در سال
۱۹۹۸ بالای سر برد. در ۱۹۹۹ ریوالدو به عنوان چهارمین بازیکن بارسلونا
توانست عنوان بهترین بازیکن فوتبال سال اروپا را کسب کند. علیرغم تمام این
موفقیتها داخلی، عدم پیروزی بارسا در فینال لا لیگا ۲۰۰۰ که سبب قهرمانی
رئال مادرید شد، استعفای نونیز و فن خال را در پی داشت. رفتن نونیز و فن خال از باشگاه قابل مقایسه با پیوستن لوییس فیگو
به رئال مادرید نبود، فیگو نه تنها کاپیتان دوم تیم بلکه به عنوان قهرمانی
قابل ستایش نزد هواداران بارسا شناخته میشد، تاجایی که بسیاری از
کاتالونیاییها او را از خودشان میدانستند. هواداران بارسا که از تصمیم
پیوستن فیگو به رقیب دیرینه خود بسیار ناراحت بودند، این ناراحتی را با
استقبال
شناسنامه
نام کامل
لیونل آندرس مسی
زادروز
۲۴ ژوئن ۱۹۸۷ (۲۴ سال)
زادگاه
روزاریو، آرژانتین
قد
۱٬۶۹ متر (۵ فوت و ۷ اینچ)
اطلاعات باشگاهی
باشگاه کنونی
بارسلونا
شمارهٔ پیراهن
۱۰
پُست
مهاجم
باشگاههای جوانان
۱۹۹۵-۲۰۰۰
۲۰۰۰-۲۰۰۴
بارسلونا
باشگاههای حرفهای
۲۰۰۵-۲۰۰۴
۲۰۰۴-بارسلونا (ب)
بارسلونا
۲۲ (۶)
۱۷۷ (۱۱۹)
تیم ملی
۲۰۰۵
۲۰۰۸
۲۰۰۵-زیر ۲۰ سالههای آرژانتین
زیر ۲۳ سالههای آرژانتین
آرژانتین۷ (۶)
۵ (۲)
۶۰ (۱۷)
دیوید سانچز ویا در سوم دسامبر سال 1981 در لانگرو اسپانیا به دنیا امد.
دیود در فصل جاری برای باشگاه والنسیا و تیم ملی کشور اسپانیا بازی میکند.
دیود
ویا بعلت داشتن مهارت های بسیار زیاد از جمله : سرعت، قدرت ضربه با هر دو
پا، قدرت تمام کنندگی و... یکی از بهترین مهاجمان اسپانیا و حتی جهان به
شمار میرود .
دیوید شهرت و محبوبیت خود را از چهره ی زیبا وشکستن رکورد گلزنی والنسیا در یک فصل با زدن 24 گل در فصل گذشته دارد.
دوره بازیگری
دیود
دوران بازیگری خود را از سال 1991 در تیم جوانان لانگرو اغاز کرد و به مدت
8 سال در این تیم توپ زد ودر سال 1999 به تیم اسپورتینگ جیجون نقل مکان
کرد و در طی سه سال برای این 80 بازی انجام داد و 38 گل نیز به ثمر رساند.
وی درسال 2003به رئال ساراگوسا پیوست و پس از دو سال موفقیت امیز به همراه
این تیم که در 81 بازی 35 گل به ثمر رساند و به همراه این تیم به مقام
قهرمانی جام حذفی اسپانیا وسوپر جام دست یافت در سال 2005 تیم والنسیا
پیوست و هم اکنون در این تیم توپ میزند.
باشگاه والنسیا
دیوید
ویا در فصل 06-2005در 35بازی 24 گل در لالیگا به ثمر رساند و با اختلاف یک
گل نسبت به ساموئل اتوو از رسیدن به عنوان اقای گلی لالیگا (ال
پیچیچی)محروم ماند.
او اولین هت-تریک را برای والنسیا در همین فصل ودر بازی برگشت مقابل اتلتیکو بیلبائو انجام داد.
تيم ملي فوتبال اسپانیا
ديود
اولين بازي ملي خود را در سال 2005 براي تيم ملي انجام داد و اولين گل ملي
خود را در نوامبر همين سال در مقابل اسلواکي به ثمر رساند.
ديويد
يکي از 23 بازيکني بود که توسط لوييز اراگونز براي مسابقات جام
جهاني2006المان انتخاب شد ودر اولين بازي در جام جهاني مقابل اوکراين دو گل
از چهار گل تيمش را به ثمر رساند اما در مرحله 8/1 نهايي هر چند يکي از گل
هاي اسپانيا را در مقابل فرانسه به ثمر رساند اما با شکست در اين بازي از
دور رقابت ها کنار رفتند.
او توانست با گلزنی در یورو 2008 علاوه بر قهرمانی در این تورنومنت عنوان آقای گلی را نیز به خود اختصاص دهد.
افتخارات
- مقام قهرماني جام حذفي اسپانيا به همراه ساراگوسا در سال 2004
- مقام قهرماني سوپر جام اسپانيا به همراه ساراگوسا در سال 2004
- مقام سوم لاليگا به همراه والنسيا در سال 2005
- عنوان دومي اقاي گلي لاليگا در سال 2005
-قهرمانی در یورو 2008 به همراه تیم مای اسپانیا
-قهرمانی جام جهانی 2010
نام:ایكر كاسیاس
قد:185
وزن:73
محل تولد:مادرید , اسپانیا
تاریخ تولد:20 می 1981 (26 سال)
آماده ترین و بهترین دروازبان حال حاضر اسپانیا ایكر كاسیاس. متولد سال 81 میلادی در شهر مادرید.
از كودكی عاشق فوتبال بود و در كودكی در آكادمی های رئال مادرید پا به توپ شد.
این بازیكن ساخته و پرداخته ی خود باشگاه میباشد. در سال 90 در تیمهای
جوانان مادرید فوتبال را به صورت حرفه ای شروع كرد و اصل نام آوری او به
سالهای 98 برمیگردد كه به تیم اصلی رئال فراخوانده شد.
و درخشش او در فینال سال 2002 در گلاسكو بود كه در برابر لوركوزن و در دقایق پایانی عكس العمل های استثناییش
را به رخ همگان كشید.
از آن زمان وی دروازه بان ثابت رئال مادرید است و پس از رائول گنزالس كاپیتان رئال مادرید است.
این دروازه بان جهان در زمره ی پر افتخار ترین بازیكنان جهان نیز میباشد.
درباشگاه رئال مادرید طی سالها حضور توانسته سه دوره قهرمانی لیگا به سالهای 2001 -2003 و 2007 را تجربه كند.
همچنین دو بار قهرمانی در جام قهرمانان به سالهای 2000 و 2002 نیز از دیگر افتخارات اوست.
تیمها
رئال مادرید B 99-00
رئال مادرید 00--
وی در تیم ملی از بازیكنان خوش اقبال بود.
وی در سال 2000 و برای جام ملتهای آنسال به تیم ملی دعوت شد ولی در آن جام
به او بازی نرسید و كانیزارس دروازه بان اصلی این تیم بود.
اما حضور اصلی وی به سال 2002 و جام جهانی كرهخ و ژاپن باز میگردد هنگامی
كه همگان منتظر حضور سانتی كانیزارس مشهور در درون دروازه ی تیم ملی
اسپانیا بودند به علت مصدومیت وی این جام را از دست داد و كاسیاس جوان
سنگربان تیم ملی شد.و آغاز درخشش وی از همان سال بود.
گرچه اسپانیا در آن جام با ناداوری مقابل كره حذف شد ولی درخشش كاسیاس باعث
شد تا سانتی كانیزارس برای همیشه نیمكت نشین شود و دوران بازیگریش برای
تیم ملی خیلی زود پایان پذیرد.
در یورو 2004 نیز كاسیاس گزینه ی اول بود و اسپانیا در مرحله ی گروهی حذف شد!!!!
جام جهانی 2006 نیز برای اسپانیا ارمغانی به همراه نداشت گرچه كاسیاس بازیهای خوبی از خود به نمایش گذاشت.
كاسیاس توانسته با تیم ملی جوانان اسپانیا در سال 99 قهرمان شود.
آیا او میتواند راه اسپانیا را برای رسیدن به قهرمانی های آینده هموار كند؟
آیا رئال او را حفظ میكند یا به فكر دروازه بانی دیگر خواهد بود؟
شناسنامه
نام کامل
فرانسِسک فابرگاس سولِر
زادروز
۴ مه سال ۱۹۸۷
زادگاه
بارسلونا، اسپانیا
قد
۱۷۷ سانتی متر
نام مستعار
سِسک
اطلاعات باشگاهی
باشگاه کنونی
بارسلونا
شمارهٔ پیراهن
۴
پُست
هافبک وسط
باشگاههای جوانان
بارسلونا
باشگاههای حرفهای
۲۰۰۳-۲۰۱۱
۲۰۱۱- آرسنال
بارسلونا(۳۵) ۲۱۲
(۰) ۰
تیم ملی
۲۰۰۶-
اسپانیا
(۶) ۵۸
زندگینامه
سابقهٔ حضور در باشگاهها
سالهای اولیه
پیوستن به یازده نفر اصلی تیم آرسنال
پیوستن به تیم بارسلونا
پیوستن به تیم ملی اسپانیا
تیم جوانان
تأسیس باشگاه فوتبال بارسلونا (۱۹۲۲–۱۸۹۹)
ریورا٬ جمهوری خواهی و جنگ داخلی (۱۹۵۷–۱۹۲۳)
باشگاه فوتبال بارسلونا (۱۹۷۸–۱۹۵۷)
نونیز و ثبات در مدیریت (۲۰۰۰–۱۹۷۸)
فینال جامملتهای اروپا در سال۱۹۹۲
رفتن نونیز و آمدن لاپورتا (۲۰۱۰–۲۰۰۰)
فینال لیگ قهرمانان اروپا در سال۲۰۰۶
قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت |