با استارتی که داره لیگ برتر فشار خون میره بالا و پایین 90 میره رو آنتن ها دوباره دوباره گفتن از غمهای فوتبال به روی داوری ها زوم کردن دوباره عکسای ارسالی از ما که با کودی که میباره ز گله دوباره مچگیری از نوع عادل بقیه در ادامه ی مطلب مطلب خودتون رو واسمون ارسال کنید تا در سایت قرار بدیم دوباره قطبی و شیرای جنگل دوباره گفتن از جام جهانی دوباره با پیامک یار میشیم دوباره گیسکِشون واسه پنالتی 3-4 هفته هنوز نگذشته از لیگ دوباره بازیا تعلیق میشن دوباره صندلی های بیچاره 90 می پیچه با اخبار و جنجال نظر یادتون نره
جوک ورزشی اولی: چرا سرت را بستی؟ دومی: از یک قهرمان بوکس پرسیدم ساعت چنده. اون 5 بار با مشت زد تو سرم.اولی: خوب تو چیکار کردی؟ دومی :خدا رو شکر کردم که ساعت12 نبود. لطیفه فوتبالی تست کنکور باشگاه انگلیسی ؟الف) میدلزبرو ب) میدلزبیا ک) میدلزبودی حالا ش) میدلزپاشو برو گمشو مهاجم سال های دور منچستر یونایتد ؟الف) اندی کول ب) اندی سرشانه ک) اندی پشت بازو ش) اندی مرسی هیکل جوک و لطیفه ورزشی اولی:شما دوست داریددر چه مسابقه ای شرکت کنیددومی:مسابقه ماست خوری .چون آدمهم ماست می خوردوهم رو سفید بیرون می اید ! جک و لطیفه فوتبالی به غضنفر میگن تو طرفدار کدوم تیم فوتبال هستی؟ میگه قربون جدش برم آسد میلان!! جک فوتبالی به غضنفر یه توپه فوتبال نشون میدن میگن این چیه میگه اونقدرها هم که دیگه خر نیستیم معلومه دیگه این زمین شطرنجه ! جک جدید فوتبالی به یارو میگن سه تا فوتبالیست رو نام ببر میگه : علی دایی ُ علی کریمی ُ فرار مهدوی کیا!!
شاهنامه ی فردوسی پور!!! ویژه ی جام حهانی 2006 شخصیت ها: فردوسی پور:راوی برانکو:زال چلنگر:سیمرغ علی دایی: رستم یک اتاق فرمان:سلطان محمود غزنوی مربی پرتغال:افراسیاب امیر تاجیک:عنصری ماکسیما:رخش فصل اول :بیوگرافی" راوی" ابوالعادل فردوسی پور: _ منم عادل و " جام جم" حامی ام / ز اصحاب آکبند "ضرغامی" ام بسی رنج بردم در این سال ده / نود نمره دادم به فوتبال ده به "فوتی" و "بالی" به جنگ نود / نهادم سرکارتان تا ابد در این جام جم فتنه برپا کنم / نود "نورچشمی" سیما کنم به بالا برم این یکی تا به عرش / ز عرش آورم آن یکی را به فرش کنم نقد هر کس که طالب شوم / به هر کل کلی بنده غالب شوم به جان برانکو که تا زنده ام / سوپر مجری "جام جم" بنده ام صدا از اتاق فرمان: _به فکت نهادی مگر آرمیچر / برانکو بود پشت خط منتظر ببردی سرم را به شهنامه ات / برو بر سر اصل برنامه ات! فردوسی پور( خارج از وزن):چه میکنه این اتاق فرمان!!! فصل دوم : ورود برانکو و چلنگر به کارزار فردوسی پور: برانکو تلفنی مهمان ماست / بگوید به ما چار کلام حرف راست کنارش چلنگر به اعجاز جم / کند ترجمه با لسان عجم الا ایها الکچ ،چنینه سوال / که آیا رسد تیم ما تا فینال؟!! برانکو(پس از ترجمه سوال ): _فینال بی خیال شو ، تو بنگر که حال /چه بر ما رود بازی با پرتغال! چلنگر: _برانکو می گه با یکی فوت بال / با این تیم باحال می ریم تا فینال! برانکو (متوجه ترجمه بی ربط چلنگر می شود): چلنگر!چو هر دم تو باشی به بر / نیازی به دشمن ندارم دگر ! فصل سوم : رزم نامه ی علی دایی فردوسی پور: _الان پشت خطه کاپیتان دایی / همون که به زندان داده لاپایی! علی دایی: _منم هدزن تیم ملی داداش / تا صدسال دیگه می مونم باهاش منم یار فیکس و همه ش در زمین /که ارث پدرجد من باشد این فقط توپ به فرق سرم می رسه / از گردن به پایین من بی حسه به آنگول و مکزیک و هم پرتغال / بگو دایی آمد واسه ضد حال که دروازه شان غرق در گل کنم / با پشت سر و فرق گل کنم محاله به باختن یه وخ تن بدیم / یا این که یه وخ تن به باختن بدیم باید قبل از این که به میدون برم / تشکر کنم از پدر ، مادرم ! فصل چهارم : رزم دایی با مربی پرتغال فردوسی پور: _کچ پرتغال پشت خط معطله / بسی شاکی از این همه کل کله مربی پرتغال (خطاب به دایی): _تو را با گل و توپ فوتبال چه کار؟ /برو توی باغچه ات بشین گل بکار! چلنگر: _مربی می گه قبل بازی می یاد / یه کم فرصت پاچه خواری می خواد ! برانکو: _من آنم که دایی بود بازی کن / بگو زود برو دایی را راضی کن! چلنگر(خطاب به دایی ): _ کچ پرتغال گف بگویم به تان / می یاد بهر خاراندن پاچه تان ! دایی: _بگو وقت قبلی بگیره طرف / واسه پاچه خواری بره تو صف به بازی چنانش زنم ضد حال / کز آلمان دود تا ته پرتغال ! طرفداران "صبا باتری"در اتاق فرمان (خارج از وزن ): _بابا تو دیگه کی هسی / می گن علی دایی هسی ! فصل پنجم: ورود "ماکسیما" به رزمگاه: ماکسیما(خارج از وزن شاهنامه ، شعری بر اساس ترانه "لکنت" بنیامین می خواند!) _گاهی که با دایی جونم / می رم ونک چرخ می زنم همه به من زل می زنن / چون که با یه سوپر منم صداش تو اگزوز می پیچه / اسمش رو جا سویچه پا که رو گازم می ذاره / پیچ می پیچه اون نمی پیچه اگه منو دادادایی دودوباره نننننگازونه می می میرم اگه یه وخ جاجای من پپپژو ببرونه می می میرم! فصل ششم : آخر شاهنامه فردوسی پور: _الا ای شما که به جام آمدین / با پای خود این جا به دام آمدین شما اینگیلیسا و آلمان اینا / تو ای برزیلا ای تو آرژانتینا چو دایی بود سوپر استار ما / نیوشید این "بچه اخطار"ما گلر گر شود جمع یازده تایی / یه گوشه ، سوراخی می یابد دایی هزارتا "رونالدینیو"یا "بکام" / به قربان این کله ی با مرام * * * کنون چون سر آمد زمان نود / هپی اند شهنامه هم در رسد چو شهنامه مان خوش شده آخرش / شده شخص فردوسی اسپانسرش! در این لحظه یک سرود با صدای امیر تاجیک و با استفاده بهینه از اسامی کاوه ، آرش ، رستم ، سیاوش و ... پخش می شود. ایران ایران ایران ایران عزم وایمان ، فخر و آوازه است آنک مرد و میدان ، کوه و دروازه است آنک
مکان: دانشگاه صنعتی شریف اغلب کارهای ترجمهای را خودش انجام میدهد. زبانش آنقدر خوب بود که در دورهای در دانشگاه تدریس میکرد و البته در کلاسهای زبان. باورتان میشود عادل فردوسیپور معلم زبانتان باشد؟ اما اگر دوست داشته باشید بدانید کلاسهای زبان عادل چگونه میگذرد، یک نفر برایتان زحمتش را کشیده: “تا حالا سر کلاسهای عادل فردوسیپور رفتید یا نه؟ خوب اگر نرفتید، هیچ اشکالی نداره و چیز خاصی رو از دست ندادید؛ به جز یک سری اطلاعات فوتبالی.” در ۲۲ اکتبر سال ۱۸۹۹ میلادی، هانس گمپر تمایل خود را به صورت آگهی در لوس دپورتس برای تأسیس باشگاه فوتبال اعلام کرد. در ۲۹ نوامبر همان سال در جلسهٔ خیمناسیو سوله
نتایج مثبتی حاصل شد و در نهایت یازده بازیکن شامل واتر وایلد، لوئیس دی
اوسو، بارتومئو ترادس، اوتو کونزله، اوته مه یر، انریک دوکال، پره کبوت،
کارلس پوجول، جوزپ لوبت، جانپارسونز و ویلیام پارسونز جذب شدند و باشگاه
فوتبال بارسلونا متولد شد.بارسلونا شروع موفقیت آمیزی در مسابقات ملی و منطقهای نظیر مسابقات فوتبال کاتالونیا و کوپا دل ری داشت. در ۱۹۰۲ میلادی باشگاه اولین جام خود، کوپا ماکایا را بالای سر برد و نیز در همان سال در فینال اولین دوره کوپا دل ری به مصاف بیزکایا رفت که ۱ – ۲ مغلوب شد. در ۱۹۰۸ میلادی، درحالی که باشگاه در شرایط مالی سختی قرار داشت و جز
قهرمانی در مسابقات فوتبال کاتالونیا در ۱۹۰۵ میلادی تا آن زمان نتوانسته
بود پیروزی دیگری به دست آورد، خوان گمپر
به عنوان ریاست باشگاه برگزیده شد. گمپر در ۵ دوره متفاوت، در بین سالهای
۱۹۰۸ تا ۱۹۲۵، ریاست باشگاه را بر عهده داشت، و مجموعاً حدود ۲۵ سال را در
خدمت باشگاه گذراند. از مهمترین دستاوردهای وی میتوان کمک به بارسا برای
به دست آوردن ورزشگاه اختصاصی را خاطر نشان کرد. در ۱۴ مارس ۱۹۰۹ میلادی، بارسلونا به ورزشگاه اینداستریا که بزرگتر بود و ۸٬۰۰۰ نفر گنجایش داشت، نقل مکان کرد. از ۱۹۱۰ تا ۱۹۱۴ میلادی، بارسلونا در جام پیرنه شرکت کرد و به عنوان بهترین تیم لانگیدوک، میدی، ناحیه آکیتن، باسک و کاتالونیا انتخاب شد. در آن زمان شرکت کردن در این رقابتهای آزاد برای تیم بسیار مفید بود.در همین دوره زبان رسمی باشگاه از کاستیلن به کاتالونیایی
تغییر کرد و تیم بهتدریج به یکی از نمادهای مهم کاتالونیا تبدیل شد،
تاجایی که برای بسیاری از طرفداران، حمایت از تیم بیشتر به واسطهٔ جایگاه
اجتماعی آن و نه بازی خود تیم اهمیت داشت. گمپر، جک گرینول را به عنوان اولین مربی
تمام وقت بارسلونا انتخاب کرد. وی همچنین تلاشهایی برای افزایش تعداد
اعضای باشگاه انجام داد، به طوری که در سال ۱۹۲۲ میلادی، تعداد اعضای
باشگاه به بیش از ۲۰٬۰۰۰ نفر افزایش یافت. این افزایش اعضا به لحاظ مالی
تیم را قادر به تهیه ورزشگاه جدید ساخت. در نهایت باشگاه به ورزشگاه لس کورتس که در همان سال افتتاح شده بود، نقل مکان کرد.ورزشگاه جدید ۲۲٬۰۰۰ نفر گنجایش داشت که بعدها به ۶۰٬۰۰۰ نفر هم رسید. در دوران گمپر، تیم فوتبال بارسلونا موفق شد یازده بار مسابقات فوتبال
کاتالونیا، شش بار کوپا دل ری و چهار بار کوپا دی پیرنه را فتح کرده و
نخستین «عصر طلایی» خود را تجربه کند. در ۱۴ ژوئن ۱۹۲۵، جمعیت حاضر در یکی از مسابقه در حرکتی خودجوش برای اعتراض به دیکتاتوری میگوئل پریمو ده ریورا
سرود ملی را هو کردند که در پی آن حکومت در واکنش به این عمل ورزشگاه را
شش ماه تعطیل کرد و گمپر نیز مجبور به کنارهگیری از ریاست باشگاه شد.همزمان با حرکت حرفهای شدن باشگاهها، در ۱۹۲۶ مدیران بارسلونا برای اولین بار حرکت بارسلونا را درجهت حرفهای شدن اعلام کردند.در ۱۹۲۸، بارسلونا پیروز جام اسپانیا شد، در مراسم اهدای جام ترانهٔ اودا اِ پلاکتو از رافائا آلبرتی یکی از اعضای اصلی گروه «نسل ۲۷» در وصف عملکرد قهرمانانه دروازه بان بارسا خوانده شد.در ۳۰ ژوئیه ۱۹۳۰، بنیان گذار باشگاه، خوان گمپر، بعد از دورهای افسردگی به واسطهٔ مشکلات شخصی و اقتصادی اقدام به خودکشی کرد اگرچه بارسلونا با بازیکن سرشناسی چون جوزپ اسکولا
به کار خود ادامه میداد، باشگاه به دلیل کشمکشهای سیاسی که جامعه ورزشی
را به کلی تحت شعاع قرار داده بود، وارد دورهای از افت شد.باوجود کسب قهرمانی در سالهای ۱۹۳۰، ۱۹۳۱، ۱۹۳۲، ۱۹۳۴، ۱۹۳۶ و ۱۹۳۸در مسابقات کاتالونیا، بارسلونا هیچ موفقیتی در سطح ملی (بجز عنوان بحث برانگیز ۱۹۳۷) به دست نیاورده بود. یک ماه پس از شروع جنگ داخلی اسپانیا در سال ۱۹۳۶، برخی از بازیکنان بارسلونا و اتلتیک بیلبائو داوطلب خدمت سربازی در جمع افرادی شدند که در مقابل شورشیان نظامی میجنگیدند. در ۶ اکتبر همین سال جوزپ سانیول مدیر باشگاه و از اعضای حامی حزب سیاسی استقلال طلب، توسط سربازان فالانژ در نزدیکی گواداراما به قتل رسید.در تابستان ۱۹۳۷، تیم به اردوی مکزیک و ایالات متحده رفت. این اردو اگرچه به لحاظ مالی باشگاه را در امان نگه میداشت، اما نیمی از تیم به دنبال پناهندگی در کشورهای فرانسه
و مکزیک بودند. در ۱۶ مارس ۱۹۳۸، بارسلونا مورد بمباران هوایی قرار گرفت
که به کشته شدن ۳۰۰۰ تن انجامید و دفتر باشگاه نیز از این بمباران در امان
نماند.کاتالونیا چند ماه بعد به تصرف در آمد. باشگاه به نماد نافرمانی کاتالانیسم تبدیل شد و در پیمحدودیتهای ایجاد شده اعضای آن به ۳٬۴۸۶ نفر کاهش یافت.پس از جنگ داخلی، پرچم کاتالونیا ممنوع اعلام شد و تیمها از استفاده از نامهای غیراسپانیایی نیز منبع شدند. این اقدام باشگاه را مجبور به تغییر نام به (به اسپانیایی: Club de Fútbol Barcelona) و حذف پرچم کاتالونیا از لباس تیم کرد. در ۱۹۴۳، بارسلونا در نیمه نهایی مسابقات کوپا دل جنرالیسمه به مصاف رئال مادرید
رفت. دیدار رفت دو تیم در لس کورتس با نتیجه ۳–۰ به نفع بارسلونا پایان
یافت. پیش از بازی برگشت، اعضای تیم بارسلونا با رئیس امنیت دولت فرانسیسکو فرانکو دیدار داشتند و او به آنها یادآوری کرد که تنها به علت سخاوتمندی رژیم آنها امکان بازی کردن را دارند. در بازی برگشت رئال مادرید با نتیجه ۱۱–۱ بارسلونا را شکست داد.علیرغم فشارهای سیاسی آن زمان، بارسلونا در ده ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ توانست موفقیتهای قابل توجهی را کسب کند. بارسا با مربیگری جوزپ سامیتیر و بازیکنانی چون سزار، آنتونی رامالتس و خوان ولاسکو
در سال ۱۹۲۹ توانست برای اولین بار قهرمان لا لیگا شود. این عنوان را
توانست در سالهای ۱۹۴۸ و ۱۹۴۹ نیز به دست آورد. همچنین در سال ۱۹۴۹ توانست
برای اولین بار کوپا لاتین را فتح کند. در ژوئن ۱۹۵۰ باشگاه قرار دادی با لادیسلائو کوبالا بست، او یکی از افراد تاثیر گذار در بارسلونا بود. در یکشنبه بارانی سال ۱۹۵۱، انبوهی از جمعیت پس از پیروزی ۲–۱ در برابر سانتاندر، ورزشگاه لس کورتس را بدون استفاده از تراموا ترک کردند که شگفتی مسئولین حکومتی را برانگیخت. در آن زمان در بارسلون
کارکنان تراموا اعتصاب کرده بودند و این حمایت از جانب طرفداران بارسلون
از حرکت آنان صورت گرفت. رویدادهایی از این قبیل چهرهای متفاوت از باشگاه
یا تعلق آن به فراتر از کاتالونیا را نشان میداد. برخی اسپانیاییهای
تندرو باشگاه را مدافع حقوق بشر و آزادی میدانستند. بارسلونا توانست با مربیگری فردیناند دائوییک و بازی لادیسلائو کوبالا در سال ۱۹۵۲ پنج عنوان قهرمانی مختلف شامل لا لیگا، کوپا دل جنرالیسمه (یا همان کوپا دل ری)، کوپا لاتین و کوپا اوا دوارته و کوپا مارتینی روسی را بالای سر ببرد. همچنین در ۱۹۵۳ نیز توانست مجدداً لا لیگا و کوپا دل جنرالیسمه را فتح کند. بارسلونا با مربیگری هلنیو هررا و لوییز سوارز جوان (بازیکن سال فوتبال اروپا در ۱۹۶۰) و دو بازیکن مجارستانی به توصیه کوبالا با نامهای ساندور کوچیس و زولتان زیبور توانست دو عنوان ملی دیگر در سال ۱۹۵۹ و لا لیگا و را در ۱۹۶۰ کسب کند. در ۱۹۶۱ بارسلونا اولین باشگاهی بود که توانست رئال مادرید را در رقابتهای لیگ قهرمانان اروپا شکست دهد، اما در فینال با نتیجه ۳–۲ مغلوب بنفیکا شد. کار ساخت ورزشگاه نیوکمپ
در سال ۱۹۵۷ به پایان رسید و این بدین معنا بود که باشگاه مقداری پول برای
خرید بازیکنان جدید داشت. دهه ۱۹۶۰ موفقیتهای کمتری برای باشگاه به همراه
داشت و لا لیگا کاملاً در دست رئال مادرید بود.از جنبههای مثبت دهه شصت میتوان به ظهور بازیکنانی چون جوزپ فوسته و کارلس رکساچ و پیروزی باشگاه در کوپا دل جنرالیسمه در ۱۹۶۳ و جام بین شهری در ۱۹۶۶ اشاره کرد. همچنین بارسلونا توانست رئال مادرید را در فینال کوپا دل جنرالیسمه در ورزشگاه برنابئو
در حالی که فرانکو بازی را تماشا میکرد، شکست دهد و بخشی از اقتدار سابق
خود را به نمایش بگذارد. با پایان یافتن دوره دیکتاتوری فرانکو در ۱۹۷۴،
نام باشگاه به نام اصلیش تغییر کرد، طراحی تاج آن به شکل اولیهاش
برگردانده شد و دوباره حروف اصلیش را به دست آورد. فصل ۱۹۷۳–۱۹۷۴ شاهد حضور یوهان کرایف بود که برای ثبت یک رکورد جهانی به مبلغ ۹۲۰ هزار پوند از آژاکس خریداری شد.
یوهان کرایف در مصاحبهای با یکی از خبرگزاریهای اروپا گفت:«من بارسلونا
را به رئال مادرید ترجیح دادم زیرا نمیتوانم برای تیمی بازی کنم که با
فرانکو ارتباط دارد.» و این مصاحبه خیلی سریع او را به چهره محبوب هواداران
بارسا تبدیل کرد و زمانی که وی نام فرزندش را یوردی، یک نام محلی کاتالانی
گذاشت، بر میزان این محبوبیت افزوده شد.یوهان کرایف به همراه بازیکنان خوب دیگری چون خوان مانوئل آسنسی، کارلس رکساچ و هوگو سوتیل به باشگاه کمک کردند تا بتواند بعد از دهه ۱۹۶۰ با شکست ۵–۰ رئال مادرید در سال ۱۹۷۴ قهرمان لالیگا شود.یوهان کرایف در ۱۹۷۳ در اولین دوره حضورش در بارسا به عنوان بهترین بازیکن
سال اروپا برای بار دوم انتخاب شد، او در سال ۱۹۷۱، زمانی که برای آژاکس
بازی میکرد توانسته بود این عنوان برای اولین بار کسب کند، همچنین برای
بار سوم در سال ۱۹۷۴ درحالی که همچنان برای بارسلونا بازی میکرد مجدداً
این عنوان را تصاحب کرد. در سال ۱۹۷۸ جوزپ لوییس نونیز
در انتخاباتی توسط اعضای باشگاه به عنوان مدیر جدید انتخاب شد. این تصمیم
بسیار نزدیک و متصل به گذار اسپانیا در مسیر دموکراسی و پایان یافتن
دیکتاتوری فرانکو در سال ۱۹۷۴ بود. هدف اصلی نونیز ارتقا دادن بارسا به سطح
یک باشگاه جهانی از طریق ثبات بخشیدن به آن در زمین و خارج از آن بود. وی
به توصیه کرایف، آکادمی جوانان بارسلونا، لا ماسیا را در ۲۰ اکتبر ۱۹۷۹ تأسیس کرد.دوره ریاست او ۲۲ سال به طول انجامید و بر بارسلونا تاثیر بسازایی گذاشت.
از زمان نونیز سیاستهای سختگیرانهای برای دستمزد و نظم و انضباط به جا
مانده است. در ۱۶ مه ۱۹۷۹ بارسلونا با شکست ۴–۳ فورتونا دوسلدورف در مقابل بیش از ۳۰٬۰۰۰ طرفدار بارسلونایی که برای دیدن بازی به بازل سوئیس آمده بودند، توانست برای اولین بار جام در جام اروپا فتح کند. در ۱۹۸۲ مارادونا با قراردی به مبلغ ۵ میلیون پوند از بوکا جونیورز خریده شد و دهمین رکورد جهان از حیث مبلغ قرار داد رقم خورد.در پایان فصل ۱۹۸۳–۱۹۸۲ بارسلونا توانست با مربیگری منوتی، رئال مادرید را شکست دهد و قهرمان کوپا دل ری شود. حضور مارادونا در بارسا دیری نپایید و او بارسلونا را برای پیوستن به ناپولی ترک کرد. در آغاز فصل ۱۹۸۵–۱۹۸۴ تری وینابلز به عنوان مربی انتخاب شد و توانست لا لیگا را با هافبک برجستهٔ آلمانی، برند شوستر فتح کند. در فصل بعدی او تیم را به مرحله فینال جام باشگاههای اروپا برد که در ضربات پنالتی بارسا مغلوب استوا بخارست شد و عنوان نایب قهرمانی را کسب کرد. پس از جام جهانی فوتبال ۱۹۸۶ باشگاه گری لینکر آقای گل آن رقابتها را از باشگاه اورتون خرید و با دروازهبان آندونی زوبیزارتا
قرار دادی طولانی بست. اما تیم در حالی که شوستر در محرومیت به سر میبرد
نتوانست موفقیتهای زیادی کسب کند. وینابلز در آغاز فصل ۱۹۸۸–۱۹۸۷ از بارسا
اخراج و لوییس آراگونز
جانشین او شد. تمرد بازیکنان از نونیز در رویدادی که به هسپریا موتینی
شهرت دارد در همین فصل رخ داد و این فصل با پیروزی ۱–۰ در مقابل رئال سوسیداد در فینال کوپا دل ری به پایان رسید. در سال ۱۹۸۸ کرایف به عنوان سرمربی به باشگاه بازگشت و به زبان سادهتر
یک تیم رویایی جمع کرد. در حالی که باشگاه با ستارههای بینالمللی چون روماریو، رونالد کومان، میشل لادروپ و هریستو استویچکوف قرار داد داشت، او ترکیبی از بازیکنان اسپانیایی چون خوزه ماری باکرو، جوزپ گواردیولا و تکسیکی بگیریستین را به زمین میبرد. بارسا زیر نظر یوهان کرایف توانست چهار عنوان قهرمانی لالیگا را بین
سالهای ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۴ پی در پی کسب کند. در رقابتهای اروپایی نیز با شکست سمپدوریا در فینال جام در جام اروپا ۱۹۸۹ و لیگ قهرمانان اروپا ۱۹۹۲ هر دو عنوان قهرمانی را به دست آورد. همچنین بارسا کوپا دل ری در سال ۱۹۹۰، سوپر جام اروپا
در سال ۱۹۹۲ و سه سوپر جام اسپانیا را نیز ازآن خود کرد. یوهان کرایف با
۱۱ عنوان قهرمانی، موفقترین مربی باشگاه تا به امروز بوده و با ۸ سال
مربیگری پی در پی بیشترین مدت باقیماندن در سمت مربیگری باشگاه را داراست.بخت یوهان کرایف در فینال دو فصل آخر مربیگریش برگشت و کسب نتایج ضعیف اسباب اخراج او توسط نونیز را فراهم کرد. بابی رابسون جایگزین کرایف شد و تنها در فصل ۱۹۹۷–۱۹۹۶ در این سمت باقیماند. او رونالدو را از پیاسوی
خرید و توانست سه جام کوپا دل ری، سوپر جام اسپانیا و جام در جام اروپا را
برای باشگاه به ارمغان آورد. حضور رابسون تنها یک راه حل کوتاه مدت بود تا
لوئیس فن خال بتواند به باشگاه بپیوندد.رونالدو نیز چون مارادونا برای مدت کوتاهی در باشگاه ماند و سپس به اینتر میلان پیوست. به هرشکل ستارگان تازهای چون لوییس فیگو، پاتریک کلایورت، لوئیس انریکه و ریوالدو
در باشگاه ظاهر شدند و بارسا هر دو جام کوپا دل ری و لا لیگا را در سال
۱۹۹۸ بالای سر برد. در ۱۹۹۹ ریوالدو به عنوان چهارمین بازیکن بارسلونا
توانست عنوان بهترین بازیکن فوتبال سال اروپا را کسب کند. علیرغم تمام این
موفقیتها داخلی، عدم پیروزی بارسا در فینال لا لیگا ۲۰۰۰ که سبب قهرمانی
رئال مادرید شد، استعفای نونیز و فن خال را در پی داشت. رفتن نونیز و فن خال از باشگاه قابل مقایسه با پیوستن لوییس فیگو
به رئال مادرید نبود، فیگو نه تنها کاپیتان دوم تیم بلکه به عنوان قهرمانی
قابل ستایش نزد هواداران بارسا شناخته میشد، تاجایی که بسیاری از
کاتالونیاییها او را از خودشان میدانستند. هواداران بارسا که از تصمیم
پیوستن فیگو به رقیب دیرینه خود بسیار ناراحت بودند، این ناراحتی را با
استقبال فرانسِسک (سِسک) فابرگاس سولِر (به اسپانیایی: Cesc Fàbregas)، بازیکن فوتبال عضو بارسلونا و تیم ملی اسپانیا است. متولد سال ۱۹۸۷ میلادی در شهر بارسلونای اسپانیاست. او هم اکنون برای تیم باشگاهی بارسلونا و تیم ملی اسپانیا به عنوان هافبک وسط، بازی میکند. فابرگاس کار خود را از آکادمی بارسلونا و به عنوان کارآموز فوتبال شروع کرد اما بلافاصله در سپتامبر سال ۲۰۰۳ توسط باشگاه آرسنال انگلستان، خریداری شد. او در اولین فصل حضور در آرسنال،
چندان به خدمت گرفته نشد اما در فصل ۴-۲۰۰۳، به دلیل مصدومیتهای پی در پی
هافبکهای آرسنال، بیشتر به میدان رفت. سِسک در سال ۲۰۰۳ به تیم زیر هفده
سال اسپانیا دعوت شد و در همان سال در کشور فنلاند، برای این تیم به میدان
رفت. او به دلیل بازیهای فوق العاده برای تیم آرسنال،
در سال ۲۰۰۶ به تیم بزرگ سال اسپانیا دعوت شد تا در جام جهانی ۲۰۰۶، برای
این تیم به میدان برود. وی در سال ۲۰۰۸ با تیم ملی اسپانیا، قهرمان یورو ۲۰۰۸ و در سال ۲۰۱۰ قهرمان جام جهانی فوتبال ۲۰۱۰ شد. فرانسِسک فابرگاس، همیشه یکی از طرفداران تیم بارسلونا بود. او اولین
بار وقتی که فقط ۹ ماه داشت، به همراه پدربزرگ خود به دیدن یکی از بازیهای
تیم بارسلونا رفته بود! فرنسِسک فوتبال حرفهای را در تیم جوانان
بارسلونا، در پست هافبک دفاعی آغاز کرد و در مدت حضور در این تیم، ۳۰ گل به
ثمر رساند. او از تیم نوجوانان به تیم بزرگ سالان بارسلونا دعوت شد اما به
دلیل سنّ کم، حتی یک بازی هم در نیوکمپ (ورزشگاه بارسلونا) انجام نداد. فابرگاس در ۱۱ سپتامبر سال۲۰۰۳ به تیم لندنی آرسنال پیوست. او بازهم به دلیل سنّ کم وارد تیم اصلی (بزگ سال) نشد ولی مصدومیتهای پی در پی هافبکهای کلیدی آرسنال، همچون پاتریک ویرا و آرسن ونگر سرمربی آرسنال، او را به خدمت بگیرد. سِسک در ۲۳ اکتبر همان سال با بازی در مقابل تیم رودِر هام یونایتد، با ۱۶ سال و ۱۷۷ روز سن، جوانترین بازیکن تاریخ آرسنال شناخته شد. وی همچنین با گلزنی در بازی با تیمولوِرهمپتون در جام حذفی انگلستان، که به برد ۱-۵ آرسنال انجامید، نام خود را به عنوان جوانترین گلزن این تیم در تاریخ تیم آرسنال، ثبت کرد. در همان سال فابرگاس با تیم آرسنال،
فهرمان لیگ انگلستان شد ولی به دلیل بازی نکردن در این لیگ، مدالی دریافت
نکرد. فابرگاس در فصل ۵-۲۰۰۴، برای اولین بار، به دلیل مصدومیتهای پاتریک ویرا، در لیست یازده نفرهٔ آرسن ونگر قرار گرفت. وی به عنوان جوانترین بازیکن تاریخ لیگ انگلستان شناخته شد و با بازیهای درخشان در مقابل تیم هایی همچون و منچستر یونایتد، پاتریک ویرا و دیگر هافبکهای وسط تیم آرسنال را نیمکت نشین کرد! فابرگاس جوان، در جام باشگاههای اروپا هم به میدان رفت و با گلزنی در برابر تیمروزِنبورگ، نام خود را به عنوان دومین جوانترین گلزن تاریخ این جام ثبت کرد. وی در جمع یازده نفرهٔ تیم آرسنال که با شکست تیم منچستر یونایتد قهرمان جام حذفی سال ۲۰۰۵ شد، حضور داشت. با ترک پاتریک ویرا در سال ۲۰۰۶ از تیم آرسنال و پیوستن به تیم یوونتوس،
فرانسِسک فابرگاس به جای این بازیکن به خدمت گرفته شد. هیچ کس در آن زمان
فکر نمیکرد که او با سن کم بتواند در جمع یازده نفرهٔ اصلی آرسنال دوام بیاورد اما او با درخشش در بازیهای جام قهرمانان اروپا و لیگ انگلستان کیفیت بازی خود را به همگان نشان داد. فرانسِسک در بازی با تیم یوونتوس ایتالیا، در مقابل یار قدیمی خود، پاتریک ویرا قرار گرفت. او در مقابل تکلهای خشن پاتریک دوام آورد و با ثمر رساندن یک گل و ساختن گلی دیگر برای آرسنال به موفقیتهای خود افزود. فابرگاس با آرسنال به فینال جام قهرمانان رفت و در مقابل تیم سالهای جوانی خود یعنی تیم بارسلونا قرار گرفت اما آرسنال در این بازی با نتیجهٔ ۱-۲ مغلوب این تیم شد. فابرگاس در پایان فصل ۶-۲۰۰۵ با پیشنهادها زیادی از سوی تیم رئال مادرید اسپانیا رو به رو شد. آرسن ونگر، سرمربی آرسنال در یکی از مصاحبههای خود گفت: "فرانسسک فروشی نیست و به هیچ پیشنهادی از سوی هیچ تیمی گوش نخواهیم داد." و آرسنال با سِسک در سپتامبر ۲۰۰۶ با اینکه این بازیکن ۶ سال دیگر هم با آرسنال قرارداد داشت، قراردادی ۵ ساله امضا کرد. فابرگاس دلیل رد کردن پیشنهادات دیگر و امضای قراردادی جدید را آرسن ونگر و شیوهٔ بازی آرسنال دانست. فرانسِسک در فصل ۷-۲۰۰۶، تجارب بسیاری کسب کرد. او که به جمع بازیکنان اصلی تیم آرسنال پیوسته بود، در همهٔ بازیهای
حضور داست و در مجموع با ۱۳ پاس گل به عنوان دومین بهترین پاسور لیگ معرفی
شد. او در این فصل جوایز و عنوانهای متعددی دزیافت کرد که از آن جمله
میتوان به جایزهٔ روزنامهٔ ایتالیایی توتو اِسپرت (Toto Sport)(که
هر سال به بازیکن برتر سال داده میشود)، جایزهٔ بازیکن برتر ماه ژانویه و
عنوان بهترین بازیکن فصل آرسنال، اشاره کرد به علاوه، سِسک نامزد کسب
عنوانهای بهترین بازیکن دنیا و بهترین بازیکن جوان دنیا بود اما هردوی این
جوایز به اهدا شد. فصل ۸-۲۰۰۷، با مسائل پیش بینی نشده برای باشگاه آرسنال و فرانسِسک آغاز شد. ابتدا دیوید دین، معاون رئیس باشگاه آرسنال و در ادامه تیری آنری، بهترین گلزن تاریخ آرسنال، این باشگاه را ترک کردند. حتی آرسن ونگر هم قصد ترک آرسنال را داشت. در نبود تیری آنری و با وجود شرایط یاد شده، فرانسِسک فابرگاس، مهمترین و کلیدیترین بازیکن تیم آرسنال
بود و بر این اساس، تصمیم به رهبری کامل این تیم جوان گرفت. سِسک با زدن
گلها و دادن پاس گلهای زیاد، و نیز انجام بازیهای درخشان، این موضوع را
به اثبات رساند. او در ماههای آگوست، سپتامبر و اکتبر به عنوان بازیکن
برتر آرسنال و به علاوه در ماه سپتامبر به عنوان بازیکن برتر ماه لیگ انگلستان انتخاب شد. سِسک در لیگ قهرمانان اروپا نیز برای آرسنال درخشید و با گلی که در بازی یک چهارم نهایی به تیم آث میلان زد، کیفیت بازی خود را به همگان نشان داد. مذاکرات طولانی بارسا و آرسنال بالاخره نتیجه داد و فابرگاس با گذشتن از خیر 4/4 میلیون پوند دستمزد، با قراردادی 35 میلیون پوندی راهی بارسلونا شد تا به هم تیمی هایش در در تیم ملی اسپانیا بپیوندد. قرارداد فابرگاس با بارسلونا تا سال 2016 منعقد شده و برای آزاد سازی این قرارداد مبلغ 200 میلیون یورو تعیین شده است. سسک فابرگاس پیراهن شماره 4 بارسلونا را به تن خواهد کرد. فرانسِسک فابرگاس در سال ۲۰۰۳، در بازیهای جام جهانی زیر ۱۷ سال که در
کشور فنلاند جریان داشت، برای تیم ملی جوانان اسپانیا به میدان رفت. تیم اسپانیا در دیدار نهایی مغلوب تیم محبوب برزیل
شد ولی این موضوع از ارزشهای سِسک کم نکرد. او با این که به عنوان هافبک
در میدان حضور داشت، بهترین گلزن این تورنمنت شناخته شد و جایزهٔ بهترین
بازیکن تورنمنت را هم از آن خود کرد. تیم زیر ۱۷ سال اسپانیا
به همراه فرانسِسک، در جام ۲۰۰۴ اروپا نیز شرکت کرد ولی باز هم در بازی
نهایی شکست خورد. سِسک به عنوان بازیکن طلایی این تورنمنت انتخاب شد.
مریضی های قلبی میشه بیشتر
یکی خندونه و اون یکی غمگین
شروع جیغ و فریادی که داره
کمی هم گفتن از دردای فوتسال
یه چندتایی شونو معروف کردن
یه تصویر از یه گله تو چمن ها
چمن میشه المپیکی و حله
زیادی تیزه و باهوش و بادل
ببخشید ، شیر بی دندون تنبل
نرفتیم ، با یه تیم کهکشانی
نظرسنجی هارو همراه میشیم
رو بودن یا نبودن داره شاکی
مربی های اخراجی توی دیگ
با بی برنامگی درگیر میشن
میشن قربانی باخت دوباره
میگه از سوژه های روز فوتبال
یک چوب کبریت میره بدنسازی میشه گرز
درس: زبان تخصصی
حالا چندین و چند سالی می شود که بعد از دعواها و جنجال های دوشنبه شبهای شبکه 3، پس از یک بامداد کاملا فوتبالی، شال و کلاه می کند و با همه حرف و حدیث هایی که هر روز انتظارش را می کشد، سر کلاس درس حاضر می شود؛ بدون تاخیر و حاشیه! دانشجوهایش هم که عادت کرده اند به شب نخوابیدن های فوتبالی، با چشم های خوابزده، انتظارش را می کشند. روز بعد از پخش برنامه نود (یعنی سهشنبهها) حدود 20 تا 25 نفر از دانشجویان صنایع در کلاس مجری نود می نشینند تا از زبان او، زبان تخصصی یاد بگیرند. کلاس عادل فردوسی پور، یک برنامه نود جمع و جور است؛ جذاب، پر بحث و البته کاملا انگلیسی.
*
بعدازظهرها وقتی میآید سر کلاس نگاهی می اندازد و اول از همه غریبه ها را شناسایی می کند. کلاسش آنقدر جذاب هست که همیشه تعدادی از دانشجویانی که این واحد را پاس کردهاند، دوباره بیایند و بنشینند سر کلاس. گاهی هم از دانشگاه های دیگر مهمان کلاس می شوند؛ ولی دلیل اغلب آنها مشهور بودن استادش نیست؛ تسلطش است.
بر عکس خیلی از استادها «عادل فردوسی پور» دقیقا سر موقع به کلاس می آید. بجای تاخیر 15 دقیقه ای که همه استادها برای حاضر شدن دانشجویان سر کلاس در نظر می گیرند، او به موقع میآید تا قبل از آغاز درس، با همه خوش و بش کرده باشد و حاشیه های کلاس را بگیرد. معمولا روال کلاس به این شکل است که یکی از شاگردان شروع می کند که «استاد! دیشب در برنامه...» با همین جمله ساده است که نقد و بررسی فوتبال (با محوریت خود عادل و برنامه اش) شروع می شود. اگر هم خودش از چیزی ناراحت باشد و حاشیه یا نکته ای در دلش مانده باشد، اصلا نیازی به این حرف ها نیست؛ خودش شروع می کند به حرف زدن که دیشب در برنامه این اتفاق افتاد و این طور شد و... خیلی وقتها هم بچه ها حسابی سوال پیچش می کنند که چرا دیشب این را گفتید یا چرا آن را نگفتید؟ البته او با این همه تجربه و سابقه فراوان مجریگری در برنامه جنجالی فوتبال، معمولا در 99 درصد موارد، ایرادها را قبول نمیکند ولی برای رد همه نظرها دلیل می آورد، کاری نمی کند که یک وقت بچه ها دلگیر شوند. سر بعضی از کلاس ها که دختران (استثنائا!) اهل فوتبال نیستند و بدون هر عکسالعملی به دکتر عادل فردوسی پور نگاه می کنند، با خنده بر می گردد به سمتشان و با دست توپ را نشان می دهد و می گوید: «توپ... توپ فوتبال، می دونید چیه؟ فوتبال... یک نوع ورزشه. 90 هم یک برنامه است...» این ها را می گوید و بحث خودش را ادامه می دهد. از آیتمهای برنامه یا بعضی از مسائل حاشیه ای و پشت پرده که فقط مخصوص این کلاس است، می گوید. البته حواسش هست که همه این بحث ها از یک ربع تجاوز نکند. حتی اگر بحثهای فوتبالی و غیر درسی بالا بگیرد، حواسش هست که زمان درس را نگیرد. با چند نگاه به ساعتش، این نکته را عملا به بچهها نشان میدهد.
از همه دانشجوها که بپرسی، تاکید می کنند که تا به حال کسی سر کلاس عصبانیتش را ندیده، خنده هایش را همه به یاد دارند (مثل همه ما بینندگان برنامه 90) اما عصبانیتش را نه! رابطه اش با شاگردانش راحت تر از رابطه معمول استاد و دانشجویی است، شاید بخاطر نزدیکی سن و سال باشد و البته صمیمیتی که در همه این سال ها باعث شده تا حتی فوتبالی ها هم با او صمیمی باشند و «عادل» بنامندش؛ ولی درس سر جای خودش است، نوبت درس که بشود، شوخی ندارد و با جدیت آغاز می کند و بروبچه ها هم یاد گرفته اند که بحث و درس را با هم یکی نکنند.
هر کلاس چند بخش دارد؛ reading, film, free discussion (بحث آزاد). همیشه هم اول کلاس در مورد بحث های آزادش تذکر می دهد که اصولا حرف سیاسی ممنوع! قبل از اینکه درس را آغاز کند، از چند نفری درس می پرسد. بعد هم می رود پای تخته وایت برد و درس جدید را شروع می کند. دست خط انگلیسیاش که از فارسی هم بهتر است. دقیقا همان حرکات و خنده های برنامه نود را به زبان انگلیسی تصور کنید؛ می شود دکتر عادل فردوسی پور!
به قول دانشجویان قدیمیاش، پخش فیلم برای خودش سوژه ای است. حدود 5 سالی هست که عادل فقط فیلم مستندی از زندگی "بابی چارلتون" را سر کلاس پخش می کند و همین دستمایه طعنه بچه های قدیمی کلاس هم شده. کلاس عادل فردوسی پور 2 بخش دارد. برای اینکه دانشجویان یک وقت، قسمتی از کلاس را نیایند و بپیچانند، 2 بار حضور و غیاب می کند. ولی خودش همیشه کلاس دوم را زودتر تعطیل می کند.
موبایلش سر کلاس همیشه silentاست ولی اگر شاگردانش تا آخر کلاس صبر کنند و کمی دور استاد حلقه بزنند، تمام پیام های صوتی اش را می شنوند. یکی یکی پیام ها را با صدای بلند گوش می دهد و اگر هم بخواهد جواب بدهد، باز روی بلندگو شماره را می گیرد و همان جا صحبت می کند. ولی معمولا همیشه آن قدر حواسش هست که کسی از کلاسش سوژه ای نگیرد. جذابیت های کلاس فردوسی پور فقط به آن چیزی که در داخل اتاق درس اتفاق می افتد، نیست، ماجراهای آقای 90 تا بیرون دانشگاه هم ادامه دارد. برخوردهای کنجکاوانه دانشجوهای دیگر، رهگذران خیابان تا هنگام سوار شدن به خودرو ادامه دارد. خودرواش قابلیت های زیادی دارد. یعنی به جز اینکه وسیله حمل و نقل است، نقش کمد لباس همراه را هم دارد! صندلی عقبش پر از لباس و وسایل و روزنامه ورزشی است. خب وقتی هم مجری باشی و هم استاد، هم بروی سر تمرین و فوتبال بازی کنی و سری به مصاحبه های خبری بزنی، حتما لازم است چند دست لباس با خودت داشته باشی. از در دانشگاه که می آید بیرون، می شود همان مجری محبوب تلویزیون که بعضی ها برای امضایش سرودست می شکنند و کلی برایش هورا می کشند یا از فلان برخوردش انتقاد می کنند. دکتر، خارج از دانشگاه صنعتی شریف، همان فردوسی پور فونبالی خودمان است.
از اول جلسه که پسرا میپرسن استاد از فوتبال چه خبر و همین سوال کافیه که عادلخان شروع کنه به سخنرانی و یک مدت مدیدی پشت سر این بازیکن و اون تیم و اینا بگه و اطلاعات رو کنه. خلاصه بعد از همه این حوادث، جناب عادلخان شروع میکنن به انگلیسیصحبتکردن و درسدادن که خب صد البته طرز حرف زدنش اصلا به انگلیسی حرف زدن نمیخوره ولی جدا از اینها، آدم ذاتا مهربونیه؛ مثلا بعد از کلاس با دقت میشینه به همه سوالا جواب میده…».
خودش هم در مورد کلاسهای زبانش میگوید: «بالطبع حرفهایی پیش مییاد ولی اصولا از یک ساعت و نیم زمان کلاس فقط ده تا پانزده دقیقه!».
سال سوم دانشگاه تصمیم گرفت به علاقهمندیاش یعنی کار خبری بیشتر بپردازد. به دفتر روزنامه ابرار ورزشی رفت: «من علاقه دارم کار کنم؛ مطلب بنویسم». اردشیر لارودی سردبیر آنوقت ابرار ورزشی از او در مورد حیطه کاریاش پرسید: «ترجمه»! یک متن داد دستش و خداحافظی کرد؛ «فردا صبح اول وقت رفتم دفتر روزنامه. کارم رو تحویل دادم و بعد از چند روز کارم رو شروع کردم».
سال ۱۳۷۲ بود. او کارش را شروع کرد. اما بیشک بزرگترین علاقهمندیاش حضــــــــور در صداوسیما بود. او به قول خودش «n»دفعه تست داد و در نهایت قبول شد؛ «اوایل هم مثبت بود اما میگفتن صدات جوونه؛ پخته نیست. آخرین باری که تست دادم، اواخر سال۱۳۷۳ بود». او در تست قبول شد و کار روزنامه را رها کرد و رفت. رفت که رفت…گرچه که الان هنوز هم هر از گاهی کار مطبوعاتی را انجام می دهد…همانطور که بازدیدکنندگان پارس فوتبال هر چند وقت یک بار مطالب جادویی او را روی خروجی اولین پایگاه تخصصی فوتبال ایران می خوانند.
رفت؛ هیچوقت پشت سرش رو هم نگاه نکرد. یکی از دوستانش در روزنامه ابرار ورزشی، هنوز هم ناامید نشده و هرازچندگاهی با شماره همراه او تماس میگیرد.
اتفاق جدیدی نمیافتد، منتهی او دیگر تلفنهای روزنامه ابرار را جواب نمیدهد. کسی نمیداند چه بین او و روزنامهای که فعالیتش را در آن آغاز کرد گذشت اما او حالا دیگر جواب نمیدهد.
عادل فردوسیپور اما هیچوقت نمیتواند «۹۰» را دوست نداشته باشد؛ برنامهای که از ذهن او متولد شد و تا آنجا پیش رفت که کمتر علاقهمندی در فوتبال وجود دارد که ترجیح دهد دوشنبه شب را در خواب باشد تا جلوی صفحه تلویزیون. او از برنامهاش لذت میبرد؛ شاید بیش از گزارشکردن یک بازی؛ «آره! ترسناکبودنش هم جالبه. همین که یک چیزی بگیم که دعوا بشه، یک چالشی ایجاد میکنه که جالبه. به نظرم، این یک ترس لذتبخشه».
کمی هم کمتر، به گزارشکردن روی خوش نشان میدهد: «وقتی بازیها خوب باشند، گزارش میچسبه. برای من باشگاههای انگلیس از همه لذتبخشتره. از این کارم لذتی میبرم که مطمئنم تو رشتهای که درسش رو خوندم، نمیتونستم این لذت رو ببرم».
من قرمزم یا آبی؟او گزارشگر بیطرفی است؟ بسیاری از پرسپولیسیها میگویند او استقلالی است. استقلالیها هم بر عکس. هر کدام هم برای خودشان دلیل دارند.
اگرچه به نظر میرسد او در دورهای که در دانشگاه شریف درس میخوانده پرسپولیسی بوده و آنها که از نزدیک می شناسندش می دانند که زمانی پرسپولیسی تیری بوده است ولی امروز اصلا حاضر نیست به طرف خاصی متمایل شود؛ «واقعا اینجا فضا اینقدر باز نیست که یه گزارشگر بگه من قلبا طرفدار کدوم تیم هستم. اینجا فوتبال دوقطبی است. بگی قرمزم یا آبی، نصف مملکت با تو بد میشن. البته الان دیگه اصلا برام فرقی نمیکنه. الان واقعا بیطرفم. گزارشگر، یه ذره به یک تیم گرایش داشته باشه، تو کارش تاثیر میذاره».
اما این مورد اصلا شامل حال تیم ملی نمیشود. نمیتوان گفت که او مثل یک تماشاگر میتواند بهراحتی و به هر طریقی ابراز احساسات کند اما بیطرفی هم معنایی ندارد؛ «به هر حال در این جور موارد، حتی استرس هم ایجاد میشه. اگه بگم در مورد پیروزی یا باخت تیم ملی کشورم بیاحساس و بیطرف هستم حتما دروغ گفتهام. مسلما ما باید توی کار گزارش بیطرف باشیم ولی آن احساسی که انسان در مورد کشور خودش داره، مانع اصلی کاره».
سوتیهای عادل
بهتر است کمی هم در مورد اشتباهات عادل فردوسیپور در کار گزارش بدانیم؛ چیزی که به قول خودش «سوتی» نام دارد؛ «سوتی زیاد دارم. بهترینش هم این بود که توی برنامه، حدود ۲ساعت تموم با آقای حاجرضایی بودیم و من موقع خداحافظی گفتم خب من از آقای نصیرزاده که ۲ساعت با ما همراه بودن تشکر میکنم. اصلا اون شب، هنگ کرده بودم».
با این حال، شاید این مشکل اساسی فردوسیپور نباشد. بیشتر، از تندصحبتکردن عادل شاکی هستند تا اشتباهاتش. او هنوز هم با وجود اینکه بهتر از گذشته صحبت میکند اما گاهی اوقات کنترل از دستش خارج میشود؛ «از بچگی اینطور بودم. خیلی هم تمرین کردم و بازم دارم تمرین میکنم که اینطور نباشم ولی در کل، خیلی تند صحبت میکنم».
البته او هیچگاه هیچ تکنیک خاصی را برای گزارشکردن نیاموخته است؛ «هنوز خیلی چیزهاست که باید یاد بگیرم، چون هیچ دوره خاصی ندیدهایم و همه هنرمون چیزهای ذاتی و بیشتر خلاقانه است. هیچ وقت به طور اصولی بهمون یاد داده نشده که باید چیکار کنیم و هیچ کلاس خاصی زیر نظر مربیهای داخلی و خارجی برامون نذاشتن».
او حتی میتواند آرزو کند که در بازیهای ملی روی سکوی تماشاگران بود؛ «… و مثل او بالا و پایین بپرم».
انتقاد نمیشودهمیشه حسرت انتقاد کردن گزارشگران خارجی را میخورد: «این قدر که گزارشگران خارجی بهراحتی از بازیکنان انتقاد میکنن که ما نمیتونیم بکنیم. سه سال پیش تو بازی منچستر – رئال وقتی گری نویل دوکارته شد، گزارشگر بازی گفت من مطمئنم خیلی از طرفداران منچستر خوشحال شدن که گری نویل دواخطاره شد. اگر شما چنین چیزی رو در مورد بازیکن x پرسپولیس یا استقلال بگویی، پدرت رو درمییارن؛ حتی اگه بدترین بازیکن زمین باشه».
او بارها چوب همین مساله را خورده است. ۲فصل پیش علی پروین حسابی از خجالت عادل فردوسیپور درآمد و مسلما او تا مدتی سوژه داغ شعارهای تماشاگران در ورزشگاه کارگران بود. امیر قلعه نویی هم کم، آهن داغ انتقاد را روی تن او نگذاشته و حالا و در آخرین مورد، خداداد عزیزی – مرد همیشه شاکی فوتبال – پس از کسب نتیجه ناخوشایند ابومسلم برابر مس کرمان، چنان از این گزارشگر تلویزیونی انتقاد کرد که گویی او در تمامی بدبختیهای ابومسلم نقش دارد.
با این حال، کمتر دیده میشود که او در برنامه تلویزیونی۹۰ یا حتی گزارشهایش مصحلتاندیشی پیشه کند: «خودم سعی میکنم هر چیزی به ذهنم میرسه بگم و تا جایی که نترسم میگم. بعضیها بهشون برمیخوره. بعضیها چیزهای دیگری می گن و البته خودسانسوری هم هست».
فقط فوتبال
بیطرفی باعث نمیشود که او به فوتبال بیتفاوت باشد. یکی از علاقهمندیهای اصلی او در زندگی، پرداختن به فوتبال است؛ از فوتبالبازیکردن و تماشاکردن، تا مجلههای خارجی فوتبال و اینترنت؛ «میشه گفت از ۲۴ساعت، ۱۲ساعت در حال دیدن فوتبال، خواندن اخبار فوتبال و کارکردن روی فیلمهای فوتبالی هستم.
اصلا فوتبال تمام زندگی منه». همسر عادل فردوسیپور شرایط را پذیرفته: «او کاملا پذیرفته که قراره با کی زندگی کنه. من کار خودم رو میکنم و برایم خیلی جدیه. هر اتفاقی بیفته من باید فوتبالم رو ببینم. همه هم میدونن وقتی فوتبال میبینم، نباید کاری به کار من داشته باشن».
فیلم دیدن من
یکی از علاقهمندیهای سابقش سینما بوده. البته الان تنها علاقهمندیاش«۹۰» و فوتبال است و بس. شاید هم دیگر حوصلهاش را ندارد که به سینما برود؛ «نه دیگر! اصلا حوصلهاش رو ندارم. واقعا نمیتونم بشینم پای تلویزیون و یه فیلم رو تا آخر ببینم».
کلاسهای زبان عادل
زبان انگلیسی! علاقه عجیبی به زبان داشت. از کلاس اول دبیرستان در کلاسهای زبان نامنویسی کرد. سال آخر دبیرستان به خاطر کنکور، زبان را رها کرد اما بعدا وقتی برگشت، تا پایان کار را ادامه داد. سال سوم دانشگاه، زبان تمام شد: «کلاسهای استادیاش رو هم قبول شدم اما کارم تو تلویزیون بیشتر شده بود و تصمیم گرفتم نرم».تأسیس باشگاه فوتبال بارسلونا (۱۹۲۲–۱۸۹۹)
ریورا٬ جمهوری خواهی و جنگ داخلی (۱۹۵۷–۱۹۲۳)
باشگاه فوتبال بارسلونا (۱۹۷۸–۱۹۵۷)
نونیز و ثبات در مدیریت (۲۰۰۰–۱۹۷۸)
فینال جامملتهای اروپا در سال۱۹۹۲
رفتن نونیز و آمدن لاپورتا (۲۰۱۰–۲۰۰۰)
فینال لیگ قهرمانان اروپا در سال۲۰۰۶
شناسنامه
نام کامل
فرانسِسک فابرگاس سولِر
زادروز
۴ مه سال ۱۹۸۷
زادگاه
بارسلونا، اسپانیا
قد
۱۷۷ سانتی متر
نام مستعار
سِسک
اطلاعات باشگاهی
باشگاه کنونی
بارسلونا
شمارهٔ پیراهن
۴
پُست
هافبک وسط
باشگاههای جوانان
بارسلونا
باشگاههای حرفهای
۲۰۰۳-۲۰۱۱
۲۰۱۱- آرسنال
بارسلونا(۳۵) ۲۱۲
(۰) ۰
تیم ملی
۲۰۰۶-
اسپانیا
(۶) ۵۸
زندگینامه
سابقهٔ حضور در باشگاهها
سالهای اولیه
پیوستن به یازده نفر اصلی تیم آرسنال
پیوستن به تیم بارسلونا
پیوستن به تیم ملی اسپانیا
تیم جوانان
نام:ایكر كاسیاس
قد:185
وزن:73
محل تولد:مادرید , اسپانیا
تاریخ تولد:20 می 1981 (26 سال)
آماده ترین و بهترین دروازبان حال حاضر اسپانیا ایكر كاسیاس. متولد سال 81 میلادی در شهر مادرید.
از كودكی عاشق فوتبال بود و در كودكی در آكادمی های رئال مادرید پا به توپ شد.
این بازیكن ساخته و پرداخته ی خود باشگاه میباشد. در سال 90 در تیمهای
جوانان مادرید فوتبال را به صورت حرفه ای شروع كرد و اصل نام آوری او به
سالهای 98 برمیگردد كه به تیم اصلی رئال فراخوانده شد.
و درخشش او در فینال سال 2002 در گلاسكو بود كه در برابر لوركوزن و در دقایق پایانی عكس العمل های استثناییش
را به رخ همگان كشید.
از آن زمان وی دروازه بان ثابت رئال مادرید است و پس از رائول گنزالس كاپیتان رئال مادرید است.
این دروازه بان جهان در زمره ی پر افتخار ترین بازیكنان جهان نیز میباشد.
درباشگاه رئال مادرید طی سالها حضور توانسته سه دوره قهرمانی لیگا به سالهای 2001 -2003 و 2007 را تجربه كند.
همچنین دو بار قهرمانی در جام قهرمانان به سالهای 2000 و 2002 نیز از دیگر افتخارات اوست.
تیمها
رئال مادرید B 99-00
رئال مادرید 00--
وی در تیم ملی از بازیكنان خوش اقبال بود.
وی در سال 2000 و برای جام ملتهای آنسال به تیم ملی دعوت شد ولی در آن جام
به او بازی نرسید و كانیزارس دروازه بان اصلی این تیم بود.
اما حضور اصلی وی به سال 2002 و جام جهانی كرهخ و ژاپن باز میگردد هنگامی
كه همگان منتظر حضور سانتی كانیزارس مشهور در درون دروازه ی تیم ملی
اسپانیا بودند به علت مصدومیت وی این جام را از دست داد و كاسیاس جوان
سنگربان تیم ملی شد.و آغاز درخشش وی از همان سال بود.
گرچه اسپانیا در آن جام با ناداوری مقابل كره حذف شد ولی درخشش كاسیاس باعث
شد تا سانتی كانیزارس برای همیشه نیمكت نشین شود و دوران بازیگریش برای
تیم ملی خیلی زود پایان پذیرد.
در یورو 2004 نیز كاسیاس گزینه ی اول بود و اسپانیا در مرحله ی گروهی حذف شد!!!!
جام جهانی 2006 نیز برای اسپانیا ارمغانی به همراه نداشت گرچه كاسیاس بازیهای خوبی از خود به نمایش گذاشت.
كاسیاس توانسته با تیم ملی جوانان اسپانیا در سال 99 قهرمان شود.
آیا او میتواند راه اسپانیا را برای رسیدن به قهرمانی های آینده هموار كند؟
آیا رئال او را حفظ میكند یا به فكر دروازه بانی دیگر خواهد بود؟
دیوید سانچز ویا در سوم دسامبر سال 1981 در لانگرو اسپانیا به دنیا امد.
دیود در فصل جاری برای باشگاه والنسیا و تیم ملی کشور اسپانیا بازی میکند.
دیود
ویا بعلت داشتن مهارت های بسیار زیاد از جمله : سرعت، قدرت ضربه با هر دو
پا، قدرت تمام کنندگی و... یکی از بهترین مهاجمان اسپانیا و حتی جهان به
شمار میرود .
دیوید شهرت و محبوبیت خود را از چهره ی زیبا وشکستن رکورد گلزنی والنسیا در یک فصل با زدن 24 گل در فصل گذشته دارد.
دوره بازیگری
دیود
دوران بازیگری خود را از سال 1991 در تیم جوانان لانگرو اغاز کرد و به مدت
8 سال در این تیم توپ زد ودر سال 1999 به تیم اسپورتینگ جیجون نقل مکان
کرد و در طی سه سال برای این 80 بازی انجام داد و 38 گل نیز به ثمر رساند.
وی درسال 2003به رئال ساراگوسا پیوست و پس از دو سال موفقیت امیز به همراه
این تیم که در 81 بازی 35 گل به ثمر رساند و به همراه این تیم به مقام
قهرمانی جام حذفی اسپانیا وسوپر جام دست یافت در سال 2005 تیم والنسیا
پیوست و هم اکنون در این تیم توپ میزند.
باشگاه والنسیا
دیوید
ویا در فصل 06-2005در 35بازی 24 گل در لالیگا به ثمر رساند و با اختلاف یک
گل نسبت به ساموئل اتوو از رسیدن به عنوان اقای گلی لالیگا (ال
پیچیچی)محروم ماند.
او اولین هت-تریک را برای والنسیا در همین فصل ودر بازی برگشت مقابل اتلتیکو بیلبائو انجام داد.
تيم ملي فوتبال اسپانیا
ديود
اولين بازي ملي خود را در سال 2005 براي تيم ملي انجام داد و اولين گل ملي
خود را در نوامبر همين سال در مقابل اسلواکي به ثمر رساند.
ديويد
يکي از 23 بازيکني بود که توسط لوييز اراگونز براي مسابقات جام
جهاني2006المان انتخاب شد ودر اولين بازي در جام جهاني مقابل اوکراين دو گل
از چهار گل تيمش را به ثمر رساند اما در مرحله 8/1 نهايي هر چند يکي از گل
هاي اسپانيا را در مقابل فرانسه به ثمر رساند اما با شکست در اين بازي از
دور رقابت ها کنار رفتند.
او توانست با گلزنی در یورو 2008 علاوه بر قهرمانی در این تورنومنت عنوان آقای گلی را نیز به خود اختصاص دهد.
افتخارات
- مقام قهرماني جام حذفي اسپانيا به همراه ساراگوسا در سال 2004
- مقام قهرماني سوپر جام اسپانيا به همراه ساراگوسا در سال 2004
- مقام سوم لاليگا به همراه والنسيا در سال 2005
- عنوان دومي اقاي گلي لاليگا در سال 2005
-قهرمانی در یورو 2008 به همراه تیم مای اسپانیا
-قهرمانی جام جهانی 2010
قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت |